چکیده

مـخـالفـان نـظـام اسـلامـى ، انتقادهاى متعددى علیه نظام ولایى مطرح ساخته اند. از جمله ، نـظـام ولایـى را ضـد مـردمـى نـامـیده اند. این مقاله با استناد به آیات قرآن مجید، روایات معتبر، دیدگاه قانون اساسى ، اندیشه رهبران انقلاب اسلامى و برخى روایات تاریخى ، خـوانـنـده را بـه یـک داورى دعوت مى کند که بنگرند ادعاى فوق تا چه اندازه درست یا نـادرسـت اسـت . در انـتـهـاى مـقـاله بـه چهار سؤ ال احتمالى پاسخ داده شده است ؛ فلسفه مشروعیت الهى نظام ولایى ، دلایل نظارت استصوابى ، علت عدم تکرار همه پرسى تعیین نظام و میزان پایبندى عملى نظام به آنچه از لحاظ نظرى بیان گردید.

متن

مـخـالفـان نظام اسلامى ، انتقادهاى متعددى علیه نظام ولایى مطرح ساخته اند. از جمله این کـه ((جـامـعـه ولایـى ، انـحـصـارگـر و مـسـتـبـد اسـت و ارزشـى بـراى تـوده هـا قـائل نـیست .)) (ابراهیم یزدى دبیر کل نهضت آزادى ، پیام هاجر، شماره 233، فروردین و اردیـبـهـشـت 1377) ((ولایـت فـقـیـه ، یـعـنـى حکومت توتالیتر و ضدّ مردمى )) (امیر خرّم ، هـمـشـهـرى ، 19 / 6 / 1377) ((مـا احـتـیـاج بـه رهـبـر نداریم . مگر مردم یتیم اند که پدر بخواهند؟ فاشیستها به دنبال پدر مى گردند.)) (اکبر گنجى ، کیان ، فروردین 1377) آیـا ایـنان راست مى گویند و یا در توّهم به سر مى برند؟ در این مقاله ، قصد آن داریم تا واقعیت را بنگریم که چیست ؟ براى چنین هدف مهمى ، با بررسى قرآن مجید، روایات ، سـخـن بـزرگـان و مـستندات قانونى و سیاسى و تاریخى شما را به یک داورى فرا مى خوانیم ، تا روشن شود که آیا حق با اینان هست یا نیست ؟


نـویـسنده بر این باور است که مردم در نظام ولایى نقش و جایگاهى سرنوشت ساز دارند. تـا مـردم نـخـواهـنـد نـظـام ولایـى شـکـل نـمـى گیرد و این نظام تا زمانى پابرجاست که پـشـتوانه قدرتمند مردمى داشته باشد. حکومت اسلامى خود را خدمتگزار مردم مى داند و این هـمـه بـى آن نـیـسـت کـه مـردم در جـایـگـاه مـشـاور نـظـام ولایـى هـسـتـنـد. نـویـسـنـده ، دلایل خود را به عرصه داورى دوستان و دشمنان قرار مى دهد و توقعى جز رعایت انصاف ندارد.

1. دلایل قرآنى

اصـلى تـریـن قـانـون نـظـام اسـلامـى قـرآن مجید است و در این کتاب مقدّس به موارد زیر تصریح شده است :

1. نـقش مردم در تعیین سرنوشت خود: انسان ها و جوامع انسانى از نگاه اسلامى مختار هستند و مى توانند بر اساس آنچه در درون آنها مى گذرد بر سرنوشت خود مؤ ثر باشند.

... إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِاءَنفُسِهِم ... . (رعد: 11)

... خـداونـد سـرنـوشـت هـیـچ قـوم (و مـلّتـى ) را تـغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!... .

سـنـّت الهـى ایـن اسـت کـه سـرنـوشـت مـلتـهـا بر اساس آنچه در درون یک ملّت مى گذرد شـکـل گیرد. چنین امرى حکایت از آن دارد که هر ملّتى مى تواند ستاره بخت خود را خوب یا بـد رقـم زنـد و نـیـز نشان میدهد فرهنگ ملّتها نقش مؤ ثرى در ساختن زیربناى آینده آنان دارد. چـنـیـن چـیزى ادعاى ما را تاءیید مى کند که مردم در نظام ولایى نقش سرنوشت سازى دارند.

2. لزوم مـشـورت بـا مـردم : قـرآن مجید در آیات چندى بر لزوم مشورت مؤ منان در کارهاى اجرایى و مشورت حاکمان دینى با مردم تاءکید مى ورزد.

وَ اءَمرُهُم شُورى بَینَهُم . (شورى : 38)

و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست .

وَ شاوِرهُم فِى الاَْمْرِ. (آل عمران : 159)

و در کارها، با آنان مشورت کن .

مشورت خواستن از مردم ، دلیلى بر تاءیید توان عقلى و فکرى آنان و نشان از احترام به شـخـصیت والاى مردم دارد. از این رو، این آیات نشانه دیگرى از جایگاه مهم و سرنوشتساز مردم در نظام ولایى اسلام است . اکنون نظام ولایى حاکم بر ایران اسلامى با برگزارى انتخابات متعدد که به صورت میانگین سالى یکبار برقرار مى شود و نیز با دیدارهاى مـردمـى فـراوان مـسـئولان ارشـد نـظـام ، نـشـان داده اسـت کـه در عمل نیز به این اصل مهم قرآنى ارج مى نهد.

3. کـرامـت فـرزنـدان آدم : دلیل دیگرى که ادّعاى مخالفان را نقش بر آب مى کند، کرامت و بزرگوارى خاصى است که خداى بزرگ به فرزندان آدم علیه السلام بخشیده است :

مـا فـرزنـدان آدم را کـرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکى سوار کردیم و از چیزهاى خوش و پاکیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم .

4. مـحـکـومـیـت تبعیض نژادى : خداى بزرگ به فرزندان آدم کرامت بخشیده است و نه فقط بـه یـک نـژاد، رنگ ، و یا یک ملت بخصوص ، بلکه همه انسانها را داراى کرامت و شرافت ذاتـى مـى دانـد. ایـن مـهـم ، عـلاوه بـر آیـه قبل ، در آیات دیگرى از جمله در آیه زیر مورد توجه واقع شده است :

اى مردم ، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم ، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا بـا یـکـدیـگـر شـنـاسـایـى مـتـقـابـل حـاصـل کـنـیـد. در حـقـیـقـت ارجـمـندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست . بى تردید، خداوند داناى آگاه است .

ایـن آیـه ضـمـن تـاءیـیـد کـرامـت و شـرافـت ذاتـى انـسـان ، راه تـحـصـیـل کـرامت اختیارى را نیز فرا راه بشر نهاده است . در این باره ، گفتنى است روزى جـمـعى از اطرافیان پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته بودند و نسب خود را بـرمـى شـمـردند. در این بین ، فردى از سلمان نسبش را پرسید. سلمان فارسى گفت : من فـردى گـمـراه ، فـقـیر و برده بودم ، اما خدا مرا به وسیله محمد صلى الله علیه و آله و سلم هدایت کرد، بى نیاز ساخت و آزادم کرد. این حسب و نسب من است .

در این هنگام ، پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم وارد شد و چون گزارش جلسه را شـنید فرمود: ((اى جماعت قریش ، همانا حسب مرد، دین اوست و جوانمردى اش ، اخلاق اوست و ریشه اش عقل اوست .)) سپس آیه فوق را تلاوت فرمود و خطاب به سلمان تصریح کرد:

هـیـچ یـک از ایـنـان بـر تـو بـرترى ندارند مگر به تقواى خداى عزیز و بلند مرتبه ، حال اگر تقواى تو برتر از آنها باشد تو بر آنها فضیلت دارى .

5 . مـمـنـوعـیت تحقیر اقوام و جنسیتها: وقتى خدا به فرزندان آدم کرامت بخشیده است ، ما چه حـقـى داریـم بـه برخى فرزندان آدم اهانت کنیم و یا آنها را تحقیر کنیم ؟! تحقیر مؤ منان به هر شکل و صورتى ممنوع است . در این باره ، در کتاب روشنگر الهى مى خوانیم :

اى کـسانى که ایمان آورده اید، نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از این ها بـهـتـر بـاشـنـد، و نـباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آنها از این ها بهتر بـاشـنـد، و از یـکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان ، و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.

6 . عـزیـزتـر از کعبه : هر مسلمانى وظیفه دارد هر نقطه از گیتى که باشد روزانه پنج نـوبـت به سوى کعبه نماز بخواند و در صورت امکان دست کم یک بار به زیارت خانه خـدا بـرود. شـایـد بـاورش ‍ دشـوار بـاشد، امّا از نظر اسلام ، احترام مؤ من از احترام کعبه بـیـشـتـر اسـت . و ایـن نـشان از عزّت و احترام مؤ منان در نزد خداى بزرگ است . امام صادق علیه السلام فرمود:

المُؤ مِنُ اءَعظَمُ حُرمَةً مِنَ الکَعبَة .

7. روابط برادرانه : از سوى دیگر، قرآن مجید از وحدت مؤ منان ، با تعبیر برادرى یاد کرده است :

إِنَّمَا المُؤ مِنُونَ إِخوَةٌ... . (حجرات : 10)

بـر اسـاس ایـن آیـه ، رابـطـه بـین مؤ منین باید بر اساس برادرى باشد. در این تعبیر نکاتى نهفته است ، از جمله :

الف : دوستى دو برادر، عمیق و پایدار است .

ب : دوستى دو برادر، متقابل است ، نه یک سویه .

ج : دوستى دو برادر، بر اساس فطرت و طبیعت است ، نه جاذبه هاى مادى و دنیوى .

د: دو برادر در برابر بیگانه ، یگانه اند و بازوى یکدیگر.

ه‍ : اصل و ریشه دو برادر یکى است .

و: توجّه به برادرى موجب گذشت و چشم پوشى است .

ز: در شادى او شاد و در غم او غمگین است .

امـروزه بـراى اظهار علاقه ، کلمات رفیق ، دوست ، هم شهرى و هم وطن به کار مى رود، امّا اسلام کلمه برادر را آورده که عمیق ترین واژه هاست . در حدیث ، دو برادر دینى به دو دست تشبیه شده اند که یکدیگر را شستشو مى دهند.

در این جا سخن خود را به حدیثى ناب از رسول بزرگوار خدا(ص ) متبرک مى سازیم :

مؤ منان بسان یک انسان واحد هستند، که اگر عضوى از او به درد آید، سایر اعضاى بدنش با تب و شب بیدارى با او همدردى مى کنند.

رابـطـه بـرادرى و اعـضـاى یـک پـیـکر بودن مؤ منان ، نشان از حرمت و عزّت آنان در نظام ولایى دارد.

8 . خوشرفتارى با مردم : دستور صریح قرآن مجید این است :

وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسنا. (بقره : 83)

خداوند در این آیه از مؤ منان مى خواهد که با همه مردم به نیکو سخن بگویند، نه فقط مؤ منان یا مسلمانان . با همه مردم باید نیک سخن گفت ، مگر افرادى که جامعه را به انحراف مـى کـشـنـد و دنـیـا و آخـرت مـردم را خـراب مى کنند؛ مانند بدعت گذاران (کسانى که براى انحراف دین تلاش ‍ کنند و مانند آنان ).

9. تشویق سود رسانى به مردم : قرآن مجید با صراحت اعلام مى فرماید:

... خـداونـد، حـق و بـاطـل را چـنـیـن مَثَل مى زند. اما کف ، بیرون افتاده از میان مى رود، ولى آنچه به مردم سود مى رساند در زمین [باقى ] مى ماند. خداوند مَثَلها را چنین مى زند.

به تصریح آیه بالا آنچه به نفع مردم باشد حق بوده ، ماندگار است . مفاد این آیه به مـنـزله دسـتـور العـمـلى اسـت کـه بـه مـسـئولان نـظـام ولایـى اعـلام مـى کـنـد کـه مـلاک عمل آنان باید مصالح مردم باشد. چنین چیزى حکایت از عزّت مردم در نظام اسلامى دارد.

10. سـوره اى به نام مردم : قرآن مجید با سوره سپاس (حمد) براى خدا شروع شده و با نام مردم (ناس ) پایان یافته است . به این سوره بنگرید:

به نام خداوند رحمتگر مهربان

بگو: ((پناه مى برم به پروردگار مردم ، (1)

پادشاه مردم ، (2)

معبودِ مردم ، (3)

از شرّ وسوسه گر نهانى (4)

آن کس که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند، (5)

چه از جنّ و [چه از] انس .)) (6)

بـا تـجـلیلى که این سوره از مردم دارد آیا مى توان گفت مردم در نظام ولایى مهم نیستند؟ خداى ما خدایى است که پروردگار، پادشاه و معبود مردم است .
2. دلایل روایى

در روایات معصومین علیهم السلام نیز مى توان نشانه هاى بسیار یافت که مستقیم یا غیر مـسـتـقـیـم بـر بـزرگـى و عظمت جامعه ایمانى دلالت مى کند و همه نیک مى دانیم که جامعه ایـمـانـى ، تـعـبـیـر دیگرى از جامعه و نظام ولایى است و شالوده آن را تک تک شهروندان مسلمان تشکیل مى دهند. اینک برخى مطالب در این باره تقدیم مى گردد:

1. مـحـبـوبـتـر از فـرشـتـه : فـرشـتـگـان مـوجـوداتـى هـسـتـنـد کـه فـقـط عـقـل دارنـد و از غـرایـز حـیـوانـى در آنـهـا نـشـانـى نـیـسـت . بـه هـمـیـن دلیل ، فرشتگان هیچگاه گناه نمى کنند و بسیار عزیز هستند. با این همه ، انسان مؤ من در نـگـاه اسلام ، از فرشتگان نزدیک خدا، محبوب تر است . آدمیان البته جایز الخطا هستند و مـمـکـن است دچار اشتباه شوند اما با این حال ، اگر توبه کنند و عذر تقصیر به جا آورند چـنـان نـزد خـدا دوسـت داشـتـنى مى شوند که هیچ فرشته اى بدان پایه از محبوبیت نمى رسد. رسول الله (ص ) فرمود:

مـؤ مـن نـزد خـدا چـون فـرشـته ایست مقرب ، و راستى مؤ من نزد خداى عز و جلّ بزرگتر از فـرشـتـه اسـت ، نـزد خـدا چیزى دوست داشتنى تر از مرد مؤ منى تائب یا مؤ منه اى تائبه نیست .

مـؤ مـن را در آسمان مى شناسند چنانکه مرد، اهل و فرزندش را شناسد، و راستى که او نزد خدا عزّوجلّ گرامى تر است از فرشته مقرب .

2. پـدرى مـهـربـان : رفـتـار حـاکـم اسـلامـى بـا مـردم ، همچون رفتار پدرى مهربان با فرزندانش ‍ مى باشد. رسول بزرگوار خدا(ص ) فرمود:

امامت شایسته نیست ، جز براى مردى که داراى سه خصلت باشد: 1. تقوا و ورعى که او را از نـافـرمـانـى خـدا بـاز دارد، 2. خـویـشـتـن دارى کـه خـشـمـش را کـنـتـرل کـنـد. 3. نـیکو حکومت کردن بر افراد زیر فرمانش ، تا آنجا که نسبت به ایشان مانند پدرى مهربان باشد.

3. نـشـان عـقـل : اسـلام عـزیـز، رفـتـار خوب با مردم و بهتر از خود شمردن آنان را نشان عقل دانسته است . رسول بزرگوار خدا(ص ) فرمود:

تـا ده خـصـلت در مـؤ مـن جـمـع نـشـود، عـاقـل نـیـسـت : دیـگـران انـتـظـار عـمـل خـیـر از او داشـتـه بـاشـنـد، مـردم از شـرّ او ایـمـن بـاشـنـد، عـمـل کـوچـک و خـیـر دیـگـران را بـزرگ بـشـمـارد، و عمل خیر خود را اندک بداند، به واسطه گذشت عمر از طلب علم ماءیوس نگردد، در خواستن نـیـازهـاى خـود از خـدا کـوتاهى نکند، گمنامى را از شهرت بیشتر دوست بدارد، فقر را از ثروت محبوب تر داند، به روزى خود از دنیا خرسند باشد، و هر کس را از خود بهتر و مؤ من تر بداند.

نـظـام ولایـى ، نظامى عقل محور است ، بنا براین ، همه صفات فوق در نظام ولایى موجود است و چنین است که معتقدیم مردم در نظام ولایى جایگاه والایى دارند. ولایت فقیه واقعا مردم را دوسـت دارد و مـانـنـد برخى سیاسیون حرفه اى نیست که در ظاهر دم از عشق به مردم مى زنـنـد امـا چـون بـه خـلوت مـى رونـد، یـکـسـره مـردم را تحقیر مى کنند و در گفت و گو با دوستان صمیمى خویش ، مردم را نادان تصور مى کنند.

4. انـصـاف بـا مـردم و دوستى با آنان : انصاف بدان معناست که هر چه را براى خود مى پـسـنـدى بـراى دیـگـرى هم بپسندى و آنچه را براى خود نمى پسندى براى دیگران نیز نـکـوهـیـده بـدارى . اسـلام هـمـه مـا را تـوصـیه کرده است با مردم انصاف داشته باشیم . رسول بزرگوار خدا(ص ) فرمودند:

بالاترین اعمال سه خصلت اند: انصاف دادن به مردم از طرف خودت ، و همراهى کردن با بـرادر بـراى خـداى عـزّ و جـل و یـاد کـردن تـو از خـداى تـعـالى در هـر حال .

همچنین پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله فرمود:

محبت و دوستى با مردم نصف عقل است و رفق و مدارا کردن نصف زندگى است .

بعلاوه امام رضا(ع ) فرمود:

نخستین اثر عقل و خرد بعد از ایمان به خداوند، محبت و احسان و لطف و دوستى با مردم است ، و همچنین نیکى و رسانیدن خیرات به نیکوکاران و بدکاران .

بر این اساس ، مردم در نظام ولایى محبوب مؤ منان و همه ارکان حکومت اسلامى هستند.

5 . محکوم ساختن استبداد: دشمنان دین در صددند تا تصویرى مستبدانه از دین ارائه دهند. چـنـیـن تـصـویـرى بـا واقـعیات دین ما سازگارى ندارد. اسلام عزیز استبداد را به شدّت محکوم نموده است . على علیه السّلام فرمود:

مستبد به راءى نباش ؛ چه آن کس که در راءى خود استبداد ورزد سرانجام هلاک خواهد شد.

همچنین امام صادق علیه السّلام فرمود:

هر کس خودپسند شد هلاک مى شود. هر کس استبداد ورزید نابود مى گردد.

طـبـیـعـى است وقتى استبداد در نظام اسلامى نباشد، جایگاه مردم ارتقاء مى یابد و نظرات آنان در باره ابعاد مدیریتى جامعه ، با اهمّیت تلقى مى گردد.

6 . مـمـنـوعـیـت تـحقیر مسلمانان : دشمنان در صددند تا القا کنند که در نظام ولایى شاءن انـسـانـهـا تـحـقـیـر مـى گـردد. ایـن نـیـز تـهمت بى جایى بر پیکر اسلام عزیز است که رسول بزرگوار خدا(ص ) فرمود:

هـیـچ یـک از مـسـلمـانـان را کـوچک و ناچیز نشمارید که خردسالان مسلمین هم در پیشگاه الهى بزرگند.

7. انـتقاد پذیرى : از جمله ویژگیهاى حکومتهاى استبدادى گریز از انتقاد سالم است . به اعـتـقـاد شـیـعـه ، امـامـان مـا مـعـصـوم هـسـتـنـد و از اشـتـبـاه بـه دور. بـا ایـن حال ، امام صادق (ع ) فرمود:

بـهـتـریـن و مـحبوب ترین برادران من کسى است که عیوب مرا به من اهدا کند و نقائصم را تذکر دهد.

او بـه هـمـه دوسـت داران خـود در طـول تـاریـخ آمـوخت که باید انتقاد سالم را بپذیرند و تشکر هم داشته باشند.

جایگاه مردم در اندیشه ولایت فقیه

اکنون نزدیک به سه دهه است که نظام مقدس جمهورى اسلامى در ایران اسلامى برپاست و ولایت فقیه که در راءس نظام قرار دارد بارها دیدگاه خود را درباره شاءن و عظمت مردم در نظام ولایى بیان کرده است . در این جا ابتدا نظر امام (ره ) را بیان مى کنیم .

از نـظـر امـام خـمـیـنى (ره )، انسان مى تواند از فرشته برتر شود و یا از حیوان بدتر گـردد. فـطـرت انـسـان مـبـتـنـى اسـت بـر حـق طـلبـى ، عـدالت ، تـوحـیـد، نـبـوت ، مـعاد، کمال طلبى ، تنفر از نقص ، رفاه طلبى ، سعادت طلبى ، آزادیخواهى ، جاودانه زیستن ، کـنـجـکـاوى و حـقـیقت جویى . هر چند اشتغالات مادى و هواهاى نفسانى مى تواند بر فطرت انسان سرپوش بگذارد، اما آدمى اگر استعدادهاى خود را به طور صحیح به کار گیرد و در صراط مستقیم و عدالت کار کند شایسته رسیدن به مقام جانشینى خدا در زمین مى گردد. قرآن نسخه کامل انسان سازى

اسـت و انسان تربیت شده ، مفیدترین موجود است . حتى از فرشته ها مفیدتر است . اندیشه اى کـه از نـور معرفت خدا روشن شده باشد نورش را به جامعه منعکس کند تا همگان بهره مند شوند. کناره گیرى از جامعه ، خلاف روش انبیاست . عارف واقعى با چشم عنایت و تلطف (مهربانى ) به بندگان خدا مى نگرد و خیر و صلاح همه را طالب است .

هـمـچنین امام خمینى (ره ) بر این باور است که حکومت اسلامى براى تحقق اولیه و استمرار سـیـاسـت هـاى خـویش نیازمند آراء مثبت مردم است . مشارکت مردم در سیاست هم حق ، و هم تکلیف شـرعـى آنـان مـى باشد. ولى فقیه ، با نصب معصومین (علیهم السلام )، مبنایى الهى مى یـابـد ولى حـکـومـت او، زمـانـى تـحـقـق عـملى پیدا مى کند که از مقبولیت مردمى برخوردار باشد.

امـام خـمـیـنـى (ره ) بـه حضور مردم انقلابى در صحنه هاى مختلف دفاع از انقلاب اسلامى اعـتقاد داشت و آن را براى حفاظت از انقلاب اسلامى ، یک ضرورت انکار ناپذیر مى دانست . در نـظـرگاه ایشان شعاع حضور مردم تا بدان حد گسترده است که از نظارت بر عملکرد مـسئولان و گوشزد اشتباهات آنان تا شرکت در انتخابات مختلف ، مقابله با ضد انقلاب ، دفـع تـوطـئه هـاى بـیـگـانـگـان ، شـرکـت در راهپیمایى هاى مختلف براى دفاع از انقلاب اسلامى و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت را در برمى گیرد.

مقام معظم رهبرى نیز بر این باور است که :

مـردم سـالارى دیـنـى ، از پـدیـده هـاى مـهـمـى اسـت کـه از آغـاز شـکـل گیرى جمهورى اسلامى در ایران پا گرفت و در انتخابات مختلف تجلى پیدا کرد. انتخابات در زندگى سیاسى ایرانیان نقش مهمى ایفا مى کند. ملت ما به تعداد سالهایى کـه ازانـقـلاب اسـلامـى گذشته است ، انتخابات داشته است وبه طور متوسط، سالى یک انـتـخـابـات را برگزار کرده است . این در حالى است که این رقم در کشورهاى پیشرفته جهان ، هر دو سال یک بار است .

مقام معظم رهبرى بارها بر مردم سالارى دینى تاءکید ورزیده است . مردم سالارى دینى به مـعناى حضور مؤ ثر مردم در انتخاب مسئولان جامعه ، و لزوم تعهد مسئولان به انجام وظایف اسـت . وظـایـفـى مـانـند رعایت انصاف وعدالت ، پرهیز از سوء استفاده شخصى از امکانات عـمومى ، تلاش براى کسب رضایت اکثریت مردم و نه اقلیتى خاص ، از جمله وظایف مدیران جامعه است .

سخن زیر، اعتقاد آن رهبر فرزانه را درباره نقش مؤ ثر مردم در اداره کشور به زیبایى و روشنى بیان مى دارد:

ایـن کـه مـردم در کشور اسلامى ـ حالا در کشور مسلمان ما ـ تلاش شان این است که بر اداره کـشـور، بر پیشرفت امور کشور نظارت داشته باشند، تصمیم بگیرند، اقدام کنند، وارد مـیـدان بـشـوند؛ و میدان را رها نمى کنند که دیگران بیایند و براى آنها تصمیم بگیرند؛ اجـازه نـمـى دهـنـد کـه امـتـداد خـواسـت هـاى اسـتـکـبـارى و اسـتـعـمـارى در داخـل کـشـور سـرنـوشـت آنـهـا را مـعـیـن بـکـنـد، امـام زمـان را خوشحال مى کنند.
نگاه قانون اساسى

در جمهورى اسلامى ایران ، که نماد برجسته نظام ولایى است ، قانون اساسى به عنوان مهمترین سند میثاق ملّى ، خود بر جایگاه پر اهمّیت مردم در نظام ولایى تاءکید ورزیده است . از جمله :

اصـل شـشـم : در جـمـهـورى اسلامى ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومى اداره شـود، از راه انـتـخـابـات ، انـتـخـاب ریـیـس جـمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى ، اعـضـاى شـوراهـا و نـظـایـر ایـنـهـا، یـا از راه هـمـه پـرسـى در مـواردى کـه در اصول دیگر این قانون معین مى گردد.

حـتـّى امـور کـوچک و اجرایى شهرها و روستاها نیز باید از طریق نمایندگان منتخب مردم در شوراهاى شهر و روستا مدیریت گردد؛

اصـل هفتم : طبق دستور قرآن کریم : ((و امرهم شورى بینهم )) و ((شاورهم فى الامر)) شـوراهـا، مـجـلس شـوراى اسـلامـى ، شـوراى اسـتـان ، شـهـرسـتـان ، شـهـر، محل ، بخش ، روستا و نظایر اینها از ارکان تصمیم گیرى و اداره امور کشورند... .

هـمـه مـردم در نـظـام ولایـى حـق دارنـد تـا دیـگـران و نـیـز حـاکـمـان را بـه صـورت متقابل از طریق امر به معروف و نهى از منکر، به خیر دعوت کنند؛

اصـل هـشـتـم : در جـمهورى اسلامى ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهى از منکر وظـیـفـه اى است همگانى و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت ... .

رنـگ ، نـژاد، زبـان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه مردم ایران از حقوقى یکسان برخوردارند؛

اصـل نـوزدهم : مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

همه افراد ملّت به طور یکسان در پناه قانون قرار دارند؛

اصـل بـیـسـتم : همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از هـمـه حـقوق انسانى ، سیاسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى با رعایت و موازین اسلام برخوردارند.

تـعـرض بـه آبـرو، جـان ، مـال ، حـقـوق ، مـسـکـن و شغل اشخاص ممنوع است :

اصـل بـیـسـت و دوم : حـیـثـیـت ، جـان ، مـال ، حـقـوق ، مـسـکـن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردى که قانون تجویز کند.

مردم به اذن الهى بر سرنوشت اجتماعى خود حاکمیت دارند:

اصل پنجاه و ششم : حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سـرنـوشـت اجـتـماعى خویش حاکم ساخته است . هیچکس نمى تواند این حق الهى را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهى خاص قرار دهد... .

در مسائل بسیار مهم اقتصادى ، سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى ، امکان مراجعه مستقیم به آراء عمومى پیش بینى شده است ؛

اصـل پـنـجاه و نهم : در مسایل بسیار مهم اقتصادى ، سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسى و مراجعه مستقیم به آرا مردم صورت گیرد.

همچنین ، نمایندگان مردم حق دارند در همه امور کشور تحقیق و تفحص کنند؛

اصـل هـفـتـاد و شـشـم : مـجلس شورى اسلامى حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد.

در عـمـل نـیـز مـردم در سـالهاى پس از انقلاب اسلامى ، به طور میانگین سالى یک بار در انتخابات مختلف شرکت کردهاند و سرنوشت خویش را، خود رقم زدهاند. علاوه براین مردم خوب ما با شرکت مستمر در راهپیماییهاى روز قدس و روز بیست و دو بهمن نشان داده اند که همواره از اصل نظام جمهورى اسلامى ایران دفاع میکنند. همه این موارد حکایت از نقش سازنده مردم در نظام اسلامى دارد.

4. دلایل تاریخى

در نـگـاهـى مـختصر به تاریخ صدر اسلام ، مى بینیم که پیشوایان معصوم اسلام همواره بـا مـردم رفـتـارى نـیـک داشـتـه اند و به آنان اهمیت مى داده اند. این تعبیر الهى از رفتار پیامبر خدا(ص ) با مردم است :

پـس بـه [بـرکـت ] رحـمـت الهـى ، بـا آنـان نـرمـخـو [و پـرمـهـر] شـدى ، و اگر تندخو و سـخـتدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند. پس ، از آنان درگذر و برایشان آمـرزش بـخـواه ، و در کـار[هـا] بـا آنـان مـشـورت کـن ، و چـون تـصـمـیم گرفتى بر خدا توکل کن ، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مى دارد.

روش زندگى امام على علیه السلام در برپایى عدالت و مهرورزى با مردم مشهورتر از آن است که به قلم درآید. سند بارز این ادعا، نامه 53 نهج البلاغه است که خود ماجرایى مـفـصـل دارد. امـیـر المـؤ مـنـیـن (ع ) در این نامه خلاصه اى از آداب حکومت دارى را که خود از رسـول بـزرگـوار خـدا(ص ) آمـوخته است به مالک اشتر آموزش مى دهد. در فرازى از این نامه آمده است :

مـهـربـانـى بـا مـردم را پـوشش دل خویش قرار ده ، و با همه دوست و مهربان باش . مبادا هـرگـز، چـونـان حـیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى ، زیرا مردم دو دسته انـد، دسـتـه اى بـرادر دیـنـى تـو، و دسـته دیگر همانند تو در آفرینش مى باشند. اگر گـنـاهـى از آنـان سـر مـى زنـد یـا عـلّت هـایـى بـر آنـان عـارض ‍ مـى شود، یا خواسته و ناخواسته ، اشتباهى مرتکب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.

... بـه مـردم نـگـو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان مى دهم ، پس باید اطاعت شود، که ایـن گـونـه خـود بـزرگ بـیـنـى دل را فـاسـد، و دیـن را پـژمـرده ، و مـوجـب زوال نـعـمـت هـاسـت . و اگـر بـا مـقام و قدرتى که دارى ، دچار تکبّر یا خود بزرگ بینى شـدى بـه بـزرگـى حـکـومـت پـروردگـار کـه برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سـرکـشـى نـجـات مـى دهـد، و تـنـد روى تـو را فـرو مـى نـشـانـد، و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند.

جـوانـى پرسید: چرا هنگام نمازِ حضرت على (ع )، وقتى تیر از پایش کشیدند متوجه نشد امّا در همان حال ، درخواست یک فقیر را متوجه شد و انگشترى خویش را بخشید؟ با این همه ، خـدا آن نـمـاز حـضـرت عـلى (ع ) را به رخ نکشیده است امّا از این نماز حضرت على (ع ) در قرآن مجید تجلیل کرده و فرموده است : امام شما کسى است که در نمازش زکات داد؛

سـرپـرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا مى دارند، و در حال رکوع ، زکات مى دهند.

باید گفت : این ماجرا به همه یادآور مى شود پیشواى الهى کسى است که در اوج خلوت با خدا از خلق خدا غافل نمیشود. مى خواهد بگوید خدا و مردم دو طرف جوى آب نیستند. حضرت على (ع ) در نماز غرق خدا بود، به همین دلیل خود را ندید امّا خلق خدا را دید. البتّه این هم هست که به استناد قرآن مجید مى توان اثبات کرد که حضرت على (ع ) در واقع صدقه را در دست خدا قرار داد. مگر در قرآن نمى خوانیم :

چه کسى است که به خدا قرض نیکویى بدهد تا برایش چندین برابر زیاد گرداند.

انـسـان به مؤ من قرض مى دهد امّا تعبیر این است که به خدا قرض داده است . چنین تعبیرى در روایـات مـا بـراى عـیـادت مـؤ مـنـیـن هـم آمـده اسـت . رسول بزرگوار خدا(ص ) فرمود:

خداوند یکى از بندگان خود را روز قیامت مورد عتاب و سرزنش قرار مى دهد و مى فرماید: مـن بـیـمـار شـدم چـرا از مـن عـیـادت نکردى ؟ گوید بار خدایا تو خداوند بندگان هستى و مریض و دردمند نمى گردى .

خـداونـد مـتـعال مى فرماید: برادر مؤ منت بیمار شد و تو از آن عیادت نکردى ، به عزت و جلال خودم سوگند اگر به عیادت او مى رفتى مرا در آنجا مشاهده مى کردى ، و بعد هر چه از من مى خواستى به تو مى دادم ، و این به خاطر شرافت و اعتبار بنده مؤ من در نزد من مى باشد و من بخشنده و آمرزنده هستم .

چـنـیـن روایـتـى نـشـان مـى دهد که مؤ من در نزد خدا تا چه پایه مهم است که عیادت از او را عـیـادت از خـود دانـسـتـه است . این نکته نشان مى دهد جایگاه مردم در نظام اسلامى بسى با اهمّیت است .

پاسخ به چند سؤ ال

پس از مطالعه این مقاله ممکن است چند سؤ ال پیش آید؛ مانند:

1. اگـر جـایگاه مردم در نظام ولایى تا این حد مهم است ، چرا مشروعیت حاکم اسلامى را به خدا متصل مى سازید؟

خداى مهربان ، او که پروردگار، پادشاه و معبود مردم است داناترین ، بى طرف ترین و خـیـرخواهترین فرد در تشخیص شایسته ترین انسان براى حکمرانى است . آدمیان از درون یـکـدیـگـر خـبـر نـدارنـد و مـمـکـن اسـت بـا تـبـلیـغـات فـریـبـنـده اغـفـال شـونـد. امـّا خدا را کسى نمى تواند فریب دهد. بزرگترین قلّه هاى زمین را راحت مى تـوان شـنـاخـت . مـیتوان به آسانى تشخیص داد که قلّه ((دماوند)) بزرگترین قلّه ایران و ((اورسـت )) بـزرگـترین قلّه زمین است ، امّا اورستها و دماوندهاى معنوى را آسان نمى توان شـنـاخـت و چـنـیـن اسـت که بهتر است تشخیص بهترین انسان براى حکومت بر مردم بر عهده خـداى مـهـربـان بـاشـد تـا شـیـّادان نـتـوانـنـد مـردم را اغفال کنند.

بـا ایـن حـال ، خـداى بـزرگ نـظـر خـود را بـر مـردم تـحـمـیـل نـمى کند. مشروعیت از ناحیه خداست ، امّا اجرایى شدن حکومت اسلامى و استمرار آن بـسـتـگـى بـه نـظـر مـثـبـت مـردم دارد. نـظـام اسـلامـى خـود را بـر مـردم تـحـمـیـل نـمـى کـنـد. امـام رضـا عـلیـه السـلام فـرمـود: مـثـل و مانند امام به مثابه کعبه و خانه خداست که باید مردم در زیارت به سراغ آن روند نـه آنـکـه آن بـسـراغ مردم آید. ((مثل الامام کمثل الکعبة تزار و لا تزور)). نویسنده بر این بـاور اسـت حـتـّى حـکـومـت جـهانى حضرت مهدى (عج ) نیز بر پایه زمینه سازیهاى مردمى صورت مى گیرد. از رسول بزرگوار خدا(ص ) روایت شده است :

مردمى از مشرق قیام مى کنند و زمینه حکومت مهدى را فراهم مى سازند.

2. اگـر نـظـام ولایـى براى مردم ارزش قائل است چرا نظارت استصوابى بر انتخابات اعمال میشود و اجازه انتخاب به مردم داده نمى شود؟

نـظـارت اسـتصوابى بخشى از قانون اساسى است و این قانون به تصویب مردم رسیده اسـت . در قـانـون اسـاسـى آمـده اسـت شـوراى نگهبان وظیفه دارد بر انتخابات مختلف (جز انتخابات شوراهاى شهر و روستا) نظارت کند.

اصل نود و نه : شوراى نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبرى ، ریاست جمهورى ، مجلس شوراى اسلامى و مراجعه به آراء عمومى و همه پرسى را بر عهده دارد.

ایـن کـه نـظـارت بـالا بـایـد بـه چـه صـورت انجام پذیرد، به تفسیر قانون اساسى نیازمند است که مرجع رسمى آن شوراى نگهبان است :

اصـل نـود و هشت : تفسیر قانون اساسى به عهده شوراى نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام مى شود.

نـظـارت مـمـکـن اسـت بـه دو شـکـل صـورت گـیـرد؛ اسـتـطـلاعـى و اسـتـصوابى . در نوع اوّل نـاظـر فـقـط تـخلّفات را گزارش مى کند، امّا در نوع دوّم ، صحت انتخابات منوط به تـاءیـیـد سلامت انتخابات توسّط ناظر است . شوراى نگهبان که خود مفسّر رسمى قانون اساسى است ، این نظارت را استصوابى تفسیر کرده است .

در ایـن بـاره ، علاوه بر دلیل بالا گفتنى است که تجربه تاریخى ملت ما نیز نیاز به چنین امرى را نشان مى دهد:

در انـتـخـابـات ریـاسـت جـمـهـورى اوّل کـه نـظـارت اسـتـصـوابـى اعـمـال نـشـد، فـردى مـانـنـد ابـوالحـسـن بـنـیـصـدر تـوانـسـت بـا اغـفـال مـردم پـسـت ریـاسـت جـمهورى را تصاحب کند و با ندانم کاریهاى خود زمینه مناسبى بـراى تـهـاجـم صـدّام به ایران را فراهم سازد. بسیارى از مردم مى پرسند ما که وقت و حوصله تحقیق در ریزهکاریهاى شخصیت افراد را نداریم ، چرا مسئولین خود از ابتدا افراد فـاقـد صـلاحـیت را رد نمى کنند تا چنین مشکلاتى پیش نیاید. نظارت استصوابى پاسخ مناسبى به این پرسش است .

ممکن است در نظارت استصوابى اشتباهاتى صورت پذیرد که نویسنده از آن موارد دفاع نـمـى کـنـد؛ امـّا اصـل چـنـیـن نـظـارتـى در حـیـطـه قـانـون ، عـمـلى درسـت و قابل دفاع است .

3. پدران ما نظام جمهورى اسلامى را براى این مملکت برگزیده اند؛ اکنون ما چنین نظامى را نمى خواهیم . چرا همه پرسى دوباره برگزار نمى شود؟

آیـا تـاکـنـون شـنـیـده ایـد در کـشـورى جـز جـمـهـورى اسـلامـى ایـران ، بـراى تـعـیـیـن اصـل نـظـام هـمه پرسى انجام شده باشد؟ حتى در دمکراسیهاى غربى نیز، این طور نیست کـه هـر چـنـد سـال یـک بـار انـتـخـابـات تـعـیـیـن نـوع نـظـام انـجـام پـذیـرد. بـا ایـن حـال ، نـظـام جـمـهورى اسلامى هر ساله دو بار از طریق راهپیمایى عظیم مردمى در روزهاى قـدس و بـیـسـت و دو بـهـمـن یـک هـمـه پرسى غیر قابل تقلب برگزار میکند. غیر از این ، تـاکـنـون بـه صـورت میانگین سالى یکبار انتخابات برگزار کرده است که هر بار با مـشـارکـت گـسـتـرده مـردم مـواجـه شـده اسـت . هـمـه ایـنـهـا نـشان مى دهد هنوز بیشتر مردم از اصل نظام جمهورى اسلامى ایران رضایت دارند و کسانى که خواستار حذف قید اسلامى از عـنـوان رسـمـى نـظـام مـا هـسـتند در اقلیت اند. اگر غیر از این است چنین افرادى میتوانند با تحریم شرکت در راهپیماییهاى یاد شده و یا انتخابات مختلف میزان پایگاه مردمى اندیشه خود را بسنجند.

4. ایـن درسـت کـه اسـلام اهـمـیـت زیـادى بـه نـقـش مـردم مـى دهـد، امـا آیـا چـنـیـن چـیـزى در عمل هم در نظام جمهورى اسلامى ایران اجرا مى شود؟

نویسنده بر این باور است که در عمل نیز مردم نقش زیادى در نظام ولایى و اسلامى ایران دارنـد. انـتـخـاب مـسـتـقـیـم و یـا غـیـر مـسـتـقـیـم اغـلب مـسـئولان نـظـام تـوسـط مـردم و دخـیـل سـاخـتـن نـظـرات آنان و یا نمایندگانشان در امور اجرایى شهرى و کشورى ، احترام فـراوان مـدیـران ارشد نظام به مردم که در رفتارها و سخنان آنان تجلى مى یابد، وجود صـدهـا حـزب و گـروه قـانـونـى و غیر قانونى در کشور و انتشار صدها نشریه نشان از عـزت مـردم دارد. هـمـچـنـیـن تـلاش نـظـام بـراى فـراهـم سـاخـتـن امـکـانـات ادامـه تـحـصـیـل در سـطـح آمـوزش عـالى ، بـراى افـزون بـر 19 بـرابـر آنـچـه در قـبل از انقلاب وجود داشت ، تشویق مکرر مسئولان نظام بر ابداع و نوآورى ، نشان دیگرى از این امر است .

طـرح تـکریم ارباب رجوع که امروزه در ادارات دولتى پیگیرى مى شود حاکى از توجه نظام به لزوم احترام به مردم است . البته در نظام اسلامى مانند هر نظام دیگرى ممکن است در بین میلیونها کارمند دولت افرادى هم باشند که براى مردم احترام لازم را مراعات نکنند، امـا بـایـد دانست که چنین کارى خلاف اسلام ، قوانین کشورى و خواسته مدیران نظام است و در صورت آگاهى مدیران نظام با آن برخورد خواهد شد.
نتیجه گیرى

بـر اسـاس آنچه نوشته شد مى تواند درک کرد که جایگاه مردم در نظام ولایى برخلاف آنـچـه مـخـالفـان آن تـبلیغ مى کنند بسى والا و ارزشمند است . مردم در نظام ولایى عزت دارنـد، بـا آنـان خـوشـرفـتـارى مـى شـود و حـریـم آبـرو، جـان ، مـال ، مـسـکـن و شـغـل آنـان مـحفوظ مى ماند و همگى در پناه قانون قرار دارند. مردم در نظام ولایـى حـق دارنـد بـر عـملکرد مسئولان نظارت کنند و در صورت نیاز آنان را مورد امر به معروف و نهى از منکر قرار دهند. حکومت اسلامى وظیفه دارد با مردم مشورت کند و احترام آنان را پـاس بـدارد. نـظـام ولایـى ، در تـحـقـق عملى و استمرار خویش ، محتاج مشارکت گسترده مردمى است .

تبلیغات