آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

ظهور کشورهای جدید در خارج از اروپا که به دنبال استعمارزدایی و ناسیونالیسم پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، موجب اضمحلال تحلیل ها و برداشت هایی شد که علوم اجتماعی را برپایه ی سنّت اروپایی و تفکّرات کلاسیک پوزیتویستی پی ریخته بود و در بیهودگی نظریه های کلان و تعمیم آن به مسائل کلّ جهان مؤثّر افتاد. بحث قومیّت در ایران نیز جدا از این امر نبوده است. ایران کشوری چندقومی است که بیشتر جمعیّت آن را قوم فارس تشکیل می دهد. فارس ها به طور عمده در بخش مرکزی کشور استقرار یافته و گروه های دیگر قومی در نوار مرزی کشور مستقر هستند. گروه های قومی مستقر در نوار مرزی، دارای دنباله ی قومی در آن سوی مرزهای کشور هستند. این وضعیّت، شرایط ویژه ای را در روابط قومی با حکومت مرکزی شکل داده است. بخش بزرگی از مسائل ژئوپلیتیکی و چالش های ملّی، منطقه ای و بین المللی ایران، ناشی از این شرایط است. مقاله ی پیش رو با روش هرمونتیکی و رویکردی پست مدرن به مسأله ی قومیّت می پردازد و در تلاش است به ضعف نظریه های کلان در مسائل قومیّت بپردازد که مربوط به دوره ی مدرنیته و روش پوزیتیویستی است و نشان دهد که در گفتمان پست مدرن، تحوّلات هر منطقه را باید در ارتباط با زمان و جغرافیای آن مکان مورد کنکاش قرار داد. نتایج پژوهش نشان می دهد، جامعه ی ایران با وجود داشتن ساختار چند قومی، دچار واگرایی قومی نشده است. به نظر می رسد که مهم ترین دلیل این امر، وجود شکاف های سیاسی اجتماعی متقاطع است که در اثر آن، آثار واگرایی به شدّت کاهش داشته است.

تبلیغات