آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

داستان ابلیس (شیطان) در سنت عرفانی کلاسیک با دو مواجهه متفاوت روبرو شده است: غالب عرفا، شیطان را خصم مبین و رانده شده از درگاه حق می دانند؛ اما در مقابل، پاره ای از عرفا همچون: حلاج، احمد غزالی و عین القضات همدانی به نوعی ستایشگران شیطان محسوب می شوند. اینان تفسیری تراژیک از داستان شیطان ارایه می کنند؛ به گونه ای که عناصر تراژدی در نگره ارسطویی آن را فرا یاد می آورد. هدف این پژوهش در پاسخ به این مسأله گرد آمده است که آیا می توان عناصر تراژدیک ارسطویی همچون: قهرمان تراژدی، وحدت های سه گانه کنش، زمان و مکان و کاتارسیس را در این روایت از ابلیس به دست داد؟ در پاسخ می توان گفت با بررسی انجام شده، (ابلیس) شیطان و اوج و فرود او از مقام قرب تا مرحله سقوط و رانده شدنش از بهشت، به ترتیب قهرمان تراژدی و وحدت های سه گانه کنش، زمان و مکان تراژدی را به نمایش می گذارد. همچنین سیر روایی سرنوشت شیطان به گونه ای پیش می رود که موجب می شود مخاطب، دچار کاتارسیس یا پالایش درونی گردد؛ به تعبیر دیگر عناصر تراژدیک، بویژه با تلقی ارسطویی آن در قسمت های مختلف داستان شیطان بوضوح قابل مشاهده است. این نوشتار به طرح و شرح این ماجرا می پردازد.

تبلیغات