آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

اسلام سیاسی اصطلاحی است مربوط به قرن معاصر که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است. در این مقوله، اسلام به عنوان هویت مرکزی با نقش کارکردگرایانه در متن سیاست واقع می شود و نظم اجتماعی را با تمام ملزومات آن نظریه پردازی می کند. این پدیده، امروزه صرفاً در حوزه ی انتزاع نیست، بلکه قابلیت های خود را در عمل سیاسی نیز نشان داده است. کنش گران سیاسی اسلام گرا در دهه های اخیر نه تنها بر روندهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و امنیتی محیط شان تاثیر گذاشته اند، بلکه سیاست های جهانی را نیز وادار به سطحی از کنش چالشی کرده اند. عوامل مختلفی در سرعت گیری عمل گرایانه ی اسلام سیاسی دخیل بود، که می توان به پدیده هایی مانند مسأله ی فلسطین، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اشغال افغانستان، فروپاشی شوروی، حادثه ی 11 سپتامبر و بهار عربی اشاره کرد. البته، درست است که اسلام سیاسی در قالب یک پارادایم کلی در برابر پارادایم های دیگر قرار می گیرد، اما تحولات درون پارادایمی آن بسیار مهم و قابل توجه است. بدین معنا که، به رغم ارجاع مشترک قرائت اسلام سیاسی به یک منبع دینی، در عمل برون دادهای اجتماعی و فرهنگی نسبتاً متفاوتی در قبال نوع مواجهه با جهانی شدن، مدرنیته، سکولاریزم، نظم نوین جهانی، آمریکاگرایی، اروپا محوری، غرب ستیزی و... داشته و دارند. این نحله های جامعه شناختی خاص از اسلام سیاسی و سیاست فرهنگی متناظر با آن، دست کم توانسته است در قالب شکل بندی های اجتماعی و سیاسی چند گانه متجلی شود. در این مقاله با سه روش توصیفی، تحلیلی و تبیینی انواع مدل های اسلام سیاسی، قالب های فکری و ساختار و کارگزاران آن ها توصیف و ضمن تحلیل روابط، مؤلفه های درونی و برون دادهای کارکردی آن ها، ماهیت اندیشه ای و تعامل آن با سیاست جهانی تبیین شده است.

تبلیغات