آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۴

چکیده

امروزه یکی از بنیادی ترین و بحث برانگیزترین مباحث نظری در حوزه نقد ادبی اجتناب از کلان نظریه در خوانش های ادبی است. نظریه پردازان برجسته این حوزه که با عنوان نئوپراگماتیست ها شناخته می شوند، تری ایگلتون، استنلی فیش، استیون نَپ و والتر بن مایکلز نام دارند و تأکیدشان بر این است که امروزه مسیر نقد و نظریه از اهداف اولیه خود در اوایل قرن هجدهم درجهت ارتقای عدالت اجتماعی منحرف و به بت واره ای تبدیل شده است که به خودی خود جامعه سلسله مراتبی را تقویت و بازتولید می کند. در دهه 1980م، شاهد اوج مباحث و خوانش های نظری در قلمروی مطالعات ادبی بودیم؛ اما در همین دهه مباحث ضدنظری و نظریه به اوج خود می رسد و آرای نَپ و مایکلز را یکی از بیانیه های کلیدی خود بر می شمرد. نَپ و مایکلز معتقدند که مباحث نظری از انفصال مباحثی تجزیه ناپذیر مانند معنا نیت، زبان کنش گفتار و نظریه عمل به وجود آمده و مسبِب پیدایش «تجارت نظری» شده اند. از نظر این دو منتقد با توجه به اینکه دغدغه های مربوط به نویسنده مسائلی «تجربی» اند، واکنش نظری به این مسائل نه تنها راهکاری ارائه نمی کند، بلکه صرفاً یک «اغوای نظری» است. در این مقاله سعی شده است تا با مرور فشرده آرای متفکران درباب نظریه و مفاهیم هم بسته آن، مانند ضدنظریه، فرانظریه و پساتئوری، به طور خاص به اندیشه های این دو پرداخته شود، واکنش ها به آن ها و خطاهای موجود در استدلالشان مرور گردد و در پایان نیز پیام مقاله نَپ و مایکلز برای جامعه ادبی کشورمان مورد بررسی قرار گیرد.

تبلیغات