آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

جهان هدایت، جهان اشباع شده از مفهوم نیهیلیسم است؛ جهانی فاقد معنا و سرشار از تضادها و تناقض های چند بُعدی و پیچیده. آثار داستانی، تابلوهای نقاشی، ترجمه ها و بقیه شؤون حیات فرهنگی صادق هدایت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر تکانه های شدید نیست انگاری هستند. در طرف دیگر، یووال نوح هَراری قرار دارد که سال ها پس از هدایت، از چشم اندازی تقریباً یکسان به مسائل بنیادینی از قبیل انسان، خداوند و هستی پرداخته است؛ بر این اساس، مسئله اصلی مقاله حاضر، تبیین و سپس تطبیق نوع نگاه هراری در کتاب پرمخاطب و مشهور انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و صادق هدایت در داستان های کوتاه، نسبت به سه مؤلّفه بنیادین خداوند، انسان و هستی و سپس تبیین خاستگاه چنین برداشت هایی است. ذکر این نکته ضروری است که تطبیق نظر این دو نویسنده و تحلیل اندیشه های آنها که گاه در تعارض با آموزه های مبین انسانی-اسلامی قرارمی گیرد به معنی تأیید توسط نویسندگان مقاله نیست و دیدگاه انتقادی مطرح شده در جای جای مقاله فلسفه پوچ انگارانه ایشان را به چالش می کشد. نتایج حاصل از تشریح و تحلیل آثار مذکور با رویکرد تطبیقی و بر پایه مکتب آمریکایی، نشان می دهد هر دو نویسنده در نسبت با مؤلّفه های مورد نظر همسو هستند و در این میان، مسیر آنها از مجرای علم مدرن و به صورت اخصّ از آراء زیست شناسان عبور کرده است. خداناباوری، افول انسان و در نهایت انحطاط جهان، ازجمله مهمترین وجوه اشتراکی است که میان هدایت و هراری برجسته شده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و جمع آوری اطلاعات نیز بر مبنای جستجوی کتابخانه ای بوده است.

تبلیغات