آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸

چکیده

قلب نحوی در زبان شناسی فرآیندی است که در پی آن سازه های مختلف جمله به دلیل عوامل گفتمانی و معنایی از جایگاه بی نشان خود حرکت کرده و با تغییر جایگاه، موجب تغییر توزیع اطلاع در کلام و نشانداری و برجسته سازی عناصر زبانی می شود. قلب نحوی، ابزاری نحوی برای نشان دادن تأکید کلام است. در قرآن کریم روابط بین سازه ای و ترتیب و چگونگی چینش سازه های زبانی و تغییر آرایش آن بر اثر فرایند قلب نحوی تأثیر بسزایی در کارکردهای نقشی کلام دارد. با توجه به این که قلب نحوی در هر زبانی تابع محدودیت ها و ویژگی های نحوی و گفتمانی آن زبان است در این پژوهش سعی بر آن است با تکیه بر روش وصفی- تحلیلی، تحولات معنایی حاصل از قلب نحوی ضمایر در قرآن کریم با توجه به ویژگی های ساختاری زبان عربی بررسی شود، سپس چگونگی انتقال آن به مخاطب فارسی زبان مورد واکاوی قرار گیرد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به تفاوت آرایش سازه ای و ساخت اطلاعی دو زبان عربی و فارسی، لایه های معنایی ضمایر مقلوب و نشاندار قرآن کریم به طور کامل در زبان فارسی، نشان داده نمی شود و غالباً این ضمایر در فرآیند ترجمه به ساختی غیر مقلوب و بی نشان، برگردان شده یا به ساختی غیرمقلوب و نشاندار، تبدیل و یا از میزان نشانداری آن کاسته می شود و بدین ترتیب، مخاطب فارسی زبان از بخشی از لایه های معنایی این ساخت نشاندار، آگاهی نخواهد یافت.

تبلیغات