آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۲

چکیده

وضعیت زنان در چند دهه اخیر در بیشتر نقاط دنیا پیشرفت های چشمگیری داشته است. بااین حال، شکاف جنسیتی هنوز در بسیاری از جوامع وجود دارد. این پژوهش، با استفاده از شاخص های بین المللی سنجش وضعیت زنان، به بررسی تطبیقی کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا از حیث توسعه جنسیتی، نابرابری و شکاف جنسیتی می پردازد. روش این پژوهش تحلیل ثانویه داده های بین المللی است که به دو روش تحلیل توصیفی اکتشافی و تحلیل خوشه ای انجام گرفته است. تجزیه و تحلیل های این تحقیق در خصوص وضعیت این کشورهای اسلامی بر دو الگوی اصلی تأکید دارد: اول آنکه، چنانچه مجموعه این کشورها را به عنوان یک کل در نظر بگیریم، شکاف جنسیتی میان آن ها به مراتب بیشتر و برجسته تر از سایر نقاط جهان است. دوم آنکه، تحلیل های تفصیلی این پژوهش نیز نشان دهنده تنوع و تفاوت های قابل ملاحظه بین این کشورهاست؛ به طوری که می توان آن ها را بر اساس وضعیت زنان در سه شاخص بین المللی به پنج گروه مجزا تقسیم کرد. در این گروه بندی، کشورهای قطر و کویت در دسته یک، کشورهای امارات متحده عربی، تونس، بحرین، عمان، عربستان سعودی و لیبی در گروه دوم، کشورهای لبنان، ترکیه و الجزایر در گروه سوم، کشورهای ایران، سوریه، اردن، مصر، مراکش، پاکستان و عراق در گروه چهارم و یمن و افغانستان در گروه پنجم قرار می گیرند. بر این اساس، به نظر می رسد برای تبیین و شناخت دقیق وضعیت زنان در این کشورها، توجه به تفاوت های متعدد و ناهمسانی آن ها، هم در وضعیت کنونی و هم در روند تحولات وضعیت زنان در سه دهه گذشته، ضروری است.

Comparative study of the women’s status in the Islamic countries of the Middle East and North Africa

Women's status has experienced significant progress in most parts of the world in recent decades. However, the gender gap still exists in many countries. This study investigates the status of women in the Islamic countries of the Middle East and North Africa (MENA) region from a comparative perspective. It uses such international indices as Gender Development Index, Gender Inequality Index, and Gender Gap Index. The methodology of the study is a secondary analysis using descriptive exploratory analysis and cluster analysis techniques on international data. Generally speaking, the results of this analysis highlight two key patterns. First, while all the MENA women are considered within one single category, they tend to hold a relatively lower level of gender outcomes and represent more visible gender gap in global comparison. Second, more detailed analysis emphasizes the substantial heterogeneity of the MENA women, suggesting that there is a significantly wide range of socio-economic patterns associated with women’s status by individual country in the region. This diversity needs to be carefully considered in order to provide an appropriate explanation on patterns and determinants associated with the MENA women’s status.

تبلیغات