آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

آشنایى با مولف کتاب
مولى غلامرضا آرانى از علماى بنام کاشان در قرن سیزدهم هجرى است که در علوم اسلامى (فقه, اصول, ادبیات و حدیث) تبحر داشته و آثار ارزنده اى از خود به جاى گذاشته است.
آرانى در خانواده اى علمى و مذهبى به سال 1192 قمرى در آران متولد شد و مقدمات تحصیلى را در آران گذراند. وى براى تکمیل تحصیلات به عتبات عراق مشرف شد و در محضر عالمان بزرگى همچون سیدعلى طباطبایى و سید محمدطباطبایى و ملااحمد نراقى علوم نقلى را فرا گرفت; سپس به اصفهان رفت و در حوزه آن شهر, دروس عقلى را از ملاعلى نورى آموخت و نیز به پاى درس حجه الاسلام شفتى و میرزاى قمى حاضر شد. تلمذ در محضر عالمان بزرگ شیعى, و پشت کار و جدیت ملاغلامرضا در تحصیل و توفیقات الهى, او را به قله اى رفیع از علم و عمل رساند.
شمار تإلیفات آرانى در فنون و علوم مختلف اسلامى از سى کتاب متجاوز است و نسخه هاى آن در کتابخانه هاى مشهد, قم و تهران و آران موجود است. ملاغلامرضا آرانى به سال 1265 قمرى در گذشت و پیکرش در قبرستان وادى السلام نجف به خاک سپرده شد. (1)

سوال و جواب هاى فقهى
پرسش و پاسخ در باب مسائل شرعى از امورى است که از دیرباز بین مردم معتقد و پاىبند به احکام و دستورهاى دینى معمول بوده است. گاهى فردى از مقلدان به وسیله مکاتبه یا به طور شفاهى, مشکلات شرعى خود را از مرجع تقلید خود جویا مى شد و در بعضى اوقات سلاطین و حکمرانان صورت مسائل و استفتائات خود را براى علماى زمان خود ارسال مى داشتند. در لابه لاى کتب و رسائل فقهى این گونه سوال و جواب ها فراوان است. این شیوه پاسخ به مسائل شرعى را فقیهان بزرگ شیعى از قدما داشته اند; چنان که در آثار شیخ مفید, سید مرتضى, شیخ طوسى, علامه حلى و... به این گونه دفترها بر مى خوریم; همان طور که فقهاى معاصر نیز در کنار رساله عملیه, پاسخ هاى مسائل شرعى را تنظیم کرده و بعضا به چاپ رسانده اند.
بانگاهى به کتاب الذریعه و فهرست هاى نسخه هاى خطى, مى توان نمونه هاى بسیارى از کتاب هاى ((اجوبه المسائل)) یا ((جوابات المسائل)) را که در بردارنده پرسش ها و پاسخ هاى فقهى است به دست آورد.(2)

اجوبه المسائل آرانى
از آرانى دو کتاب به صورت پرسش و پاسخ هاى فقهى به جا مانده است: اجوبه الإسئله و إجوبه المسائل.(3)
نسخه ناتمامى از کتاب اجوبه المسائل در کتابخانه امامزاده محمد بن هلال آران موجود است. این نسخه در 402 صفحه به قطع وزیرى بزرگ به خط نستعلیق شکسته و خفى است.
آرانى این کتاب را همچون کتاب جامع الشتات استادش میرزاى قمى مشتمل بر ابواب مختلف فقهى قرار داده, و بیشتر بخش هاى کتاب به زبان فارسى نگاشته شده و در برخى موارد سوال و جواب به عربى برگزار شده است.
ترتیب کتاب, همچون کتاب هاى فقهى شیعه است که از کتاب طهارت آغاز مى شود و این نسخه تا کتاب وقف را در بردارد.
پاسخ هاى آرانى گاهى به صورت فتوایى و مختصر و گاهى به صورت استدلالى و مفصل است که در حد یک رساله مستقل به ادله و اقوال مطرح شده در مسائل پرداخته است; از جمله در کتاب ((صلاه)) مسإله جمع بین نماز جمعه و نماز ظهر را به تفصیل بحث کرده است.
در کتاب ((بیع و معاملات)) رساله مفصلى درباره بیع فضولى نگاشته و در همان کتاب بحث مبسوطى درباره مسإله غنا ارائه کرده است.
از جمله مطالب قابل توجه در این کتاب, بحث درباره شهادت ثالثه در اذان است که در کتاب صلاه آمده است, و نیز مسإله تبعیض در تقلید به طور نسبتا مفصلى مورد بررسى قرار گرفته است.
در کتاب ((الصوم)) به بررسى قول منجم در ثبوت هلال ماه رمضان پرداخته و بحثى راجع به خواندن شعر در ماه مبارک رمضان به میان آورده است. مطالب ارزنده و مهمى در کتاب ((الجهاد)) مطرح کرده که به خوبى بیانگر اندیشه سیاسى وى است. معرفى این بخش از کتاب خواهد آمد. مباحث امر به معروف و نهى از منکر و کتاب الحج از دیگر مباحث داراى اهمیت کتاب است.
در مقاله حاضر بخش هایى از کتاب الجهاد ارائه مى شود.

رساله هاى جهادیه علما و فتاوى جهادیه آرانى
قدرت و نفوذ علماى دینى در بین مردم همواره عامل مهمى در حفظ و حراست از دین و آیین و تمامیت ارضى و امنیت در بلاد اسلامى بوده است. شواهد بسیارى به روحیه حماسى و اهتمام فقیهان شیعه به مسائل اجتماعى و سیاسى در طول تاریخ دلالت دارد; از آن جمله دوران جنگ هاى ایران و روس است که به دو دوره مهم تقسیم مى شود: دوره اول از سال 1218 قمرى آغاز شد و در سال 1229 قمرى با امضاى عهدنامه گلستان پایان یافت و دوره دوم در سال 1241 قمرى شروع شد.
طولانى شدن جنگ در دوره اول و تحریک و تهییج مردم براى حضور در جنگ براى دوره دوم, سران حکومت را با مشکلات عدیده اى از جمله مشروعیت جنگ مواجه ساخت. شاه قاجار و ولى عهد او عباس میرزا و همچنین قائم مقام اول میرزا عیسى فراهانى و قائم مقام دوم میرزا ابوالقاسم فراهانى به فکر استمداد جستن از نیروى معنوى و نفوذ فوق العاده علما بر مردم افتادند تا با صدور فتاوى جهاد از سوى علما سرنوشت جنگ تغییر یابد; از این رو فتحعلى شاه طى فرمانى از میرزا بزرگ قائم مقام خواست تا از علماى شیعه فتواهایى مبنى بر لزوم جهاد علیه دشمنان اسلام بگیرد. علما نیز واکنش مناسبى در برابر تجاوزات آشکار روس نشان داده و رسائل متعددى جهت ترغیب مردم به حضور در جنگ نگاشتند.
به گفته عبدالرزاق دنبلى در مآثرسلطانیه ((در اندک مدت رسائل عدیده از اطراف و جوانب در رسید, در رساله شیخ جعفر و آقاسید على که در رإس و رئیس مجتهدان بودند صراحتا تعیین نیابت امام و وکالت فقهاى ذوالعز و الاحترام در این مقام نگاشته و به دلایل واضحه و براهین ساطعه تصریح نموده که امروز محاربات با جماعت روسیه جهاد است)).(4)
بدین ترتیب در پاسخ مثبت به درخواست فتحعلى شاه بسیارى از علما و مراجع تقلید, از جمله میرزاى قمى, شیخ جعفر کاشف الغطا و سید محمد مجاهد, رساله هایى در وجوب جهاد ایرانیان بر ضد روس ها به نگارش در آوردند. میرزا بزرگ قائم مقام مجموع رساله ها و فتاوى جهادیه علما را جمع آورى کرد و آن را رساله ((جهادیه))(5) نام گذاشت. نگارش رسائل جهادیه گونه اى از ادبیات و آثار اسلامى را تشکیل داد که از آن مى توان به ((ادب جهادى)) یاد کرد.
جنگ با ((روس منحوس)) به تعبیر علما, جهاد براى ((حفظ بیضه اسلام)) بود و از آن به عنوان ((جهاد فى سبیل الله)) یاد شد.
فتاوى جهادیه با تشدید شور و احساسات دینى موجب انگیزه بیشتر مردم در دفاع از ایران و حضور فعال علما در مسائل سیاسى و اجتماعى شد.(6)
رساله حاضر از جمله رسائل جهادیه است که در دوران جنگ ایران و روس نگاشته شده است.
یکى از مهم ترین بخش هاى اجوبه المسائل, کتاب الجهاد است که در آن سوال و جواب هاى متعددى درباره جنگ بین ایران و روس مطرح شده است. از جمله نکات برجسته کتاب الجهاد, بحث مفصلى است به زبان عربى, درباره معناى جهاد و اقسام و شرایط آن, و نیز مطالب مبسوطى در تشریح مراد از حفظ بیضه اسلام و موارد استعمال منافع اراضى خراجیه و مسائل گوناگونى که در مورد جنگ ایران و روس پرسش شده و آرانى بدان ها پاسخ گفته است.
در این مقاله شانزده سوال و جواب از کتاب الجهاد را, که ارتباط با مسائل سیاسى و دیدگاه و اندیشه اجتماعى آرانى داشته انتخاب کرده ایم.

گزیده رساله جهادیه
سوال: چه مى فرمایند در خصوص کسى که مقابله با کفار نموده, مقاتله مى نماید هر چند در اول امر قصد باطل داشته باشد و لیکن حال اگر رجوع و معاودت نماید موجب جرإت کفره مى شود و بدون اعانت اموال و افراد مسلمین و یا تإلیف قلوب مخالفین و ارامنه بر مقاتله قادر نیست, مى تواند شرعا تدارک خود را هرگاه مسلمین به رضاى خود ندهند[ با] الحإ فراهم آورد یا نه؟
مالیات و عوارضاتى که گرفته مى شود و صرف دفاع کفار مى شود چه صورت دارد, جایز است یا نه؟ و هرگاه جایز باشد اخذ این وجوه به جهت صرف دفاع و صرف هم بشود و لکن نیت اخذ کردن و صرف نمودن محض اعانت اسلام باشد.
آیا نماز قصر است یا اتمام؟ و مسلمین مقتولین در جنگ کفره روسیه[ را] بدون کفن و غسل مى توان مدفون نمود یا نه؟
جواب: آنچه وظیفه ماست در جواب این مسائل این است که هرگاه کفار بخواهند تسخیر کشور مسلمین کنند و اذیت به ایشان برسانند و بلاد و اموال آنها را متصرف شوند, دفاع آنها واجب است, الاقرب فالاقرب.
و خروج اراضى خراجیه در مذهب ما موضوع است از براى مصالح عامه مسلمین و از اعظم آنها اعانت مجاهدین است و مدافعین از اسلام نوعى هستند از مجاهدین, و به مصرف ایشان رسانیدن جایز است و آن موکول به نظر امام عادل و بعد از غیبت امام عادل, حاکم شرع یعنى مجتهد عادل نایب امام است در تعیین مقدار و رسانیدن به آن مصرف و حقیر به قدر حصه خود راضى ام که به قدر رفع حاجت مجاهدین و مدافعین به ایشان داده شود, از وجوه مالیات یعنى خراج اراضى خراجیه و برایشان حلال است گرفتن.
و سفر ایشان به این قصد مباح است و نماز و روزه را قصر مى کنند و مسلمین مقتولین در این دفاع که به قصد محافظت دین اسلام است در حکم شهیدند در ثواب و فضیلت و هر گاه در معرکه قتال کشته شوند, یعنى در میدان جان بدهند, اظهر این است که غسل و کفن کردن ساقط است و به همان جامه هاى خود نماز بر آنها مى کنند و دفن مى کنند و پوستین و چکمه را مى کنند و با سایر جامه ها دفن مى کنند.
سوال: در شریعت نبویه(ص) جهاد به چند معنا اطلاق مى شود؟ و چند قسم است؟ و جهادى که اذن امام(ع) در آن شرط است و جهادى که اذن امام در آن شرط نیست, کدام است؟
جواب: اما اطلاق لفظ جهاد و استعمال آن در مطالب شرعیه اعم از این که به عنوان حقیقت باشد یا مجاز, پس آن بسیار است: بعضى از آن باب است که پاى موت در میان نیست اصلا, مثل احیاى سنت نبویه(ص) که مهجور شده باشد, و مثل مجادله با نفس و اجتناب از متابعت قوه شهوى و غضبى و پیروى عقل که آن را جهاد گفته اند, بلکه جهاد اکبر, و همچنین حسن تبعل و خوش رفتارى زن با شوهر که آن را نیز جهاد گفته اند و امثال اینها.
و یا این است که پاى موت در میان است و آن نیز بر دو قسم است: یا این است که پاى جنگ و جدال و قتال در میان نیست, مثل این که فرموده اند که هر کس در غربت بمیرد شهید است, و همچنین کسى که غرق شود یا خانه بر سر او خراب شود یا به آزار شکم بمیرد یا زنى که در نفاس بمیرد, چون شهادت حقیقى منفک از جهاد نمى شود, پس گویا اطلاق جهاد بر آنها شده باشد, و لکن مثال ها خارج از اطلاق لفظ جهاد است, هر چند لازم داشته باشد آن را.
و یا این است که پاى جنگ و جدال در میان است و این هم چندین قسم است که اطلاق جهاد در لسان اهل شرع و در اخبار در بعضى جاها بر آنها شده[ است:]
یکى جهادى است که پیغمبر(ص) یا امام(ع) مرد را امر کند که با کفار جنگ کند در زمان حضور و با اذن او یا اذن نایب خاص او که تعیین کرده باشد براى جهاد, خواه محض از براى دعوت به اسلام باشد یا از براى دفع کفار هرگاه ایشان سبقت کنند بر جدال, خواه این جهاد با مشرکین باشد و خواه با اهل کتاب یعنى یهود و نصارا و مجوس هم در حکم آنهاست.
و دوم آن که جنگ و جدال با اهل بغى باشد به اذن امام یا نایب خاص او, و مراد از اهل بغى جماعتى هستند از مسلمین که بر امام زمان خود خروج کنند, مثل جنگ هایى که معاویه و طلحه و زبیر و اهل نهروان با حضرت امیرالمومنین(ع) کردند.
سیم آن است که در زمان غیبت امام کفار هجوم کنند بر اهل اسلام و مقصود آنها یا تلف کردن اصل اسلام باشد که مى خواهد دین اسلام از میان برخیزد یا آن که بر سر جمعى از مسلمانان مى روند به قصد قتل و نهب(**) و غارت, و همچنین هرگاه در زمان ظهور امام(ع) باشد و لکن فرصت اذن از امام عادل یا نایب خاص او نباشد, این قسم هم اطلاق جهاد بر آن شده[ است].
چهارم, دفاع از جان و عرض و مال است, هر چند آن دشمن نه کافر باشد و نه باغى, مثل دزد متقلب و قطاع الطریق و غیر آنها, و از این باب است اسیرى که در میان کفار باشد و جمعى دیگر از کفار با این جماعت که اسیر در میان آنهاست دشمن باشند و بر سر آنها بیایند که آن اسیر هم در این صورت جنگ مى کند و قتال و دفاع مى کند; اما به قصد دفاع از نفس خود نه از براى کمک کفارى که در میان آنهاست.
هرگاه این را دانستى, پس بدان که آن جهادهایى که پاى قتال در میان آن نیست همه آنها معانى مجازیه است و اطلاق جهاد و شهادت بر آنها مجازى است و مراد از اطلاق جهاد بر آنها این است که شبیه جهادند در فضیلت و ثواب.
و اما این اقسامى که پاى جنگ و قتال در میان آنها هست, پس آن جهاد که با کفار است به قصد این که آنها را دعوت به اسلام کنند یا با یاغیان است, یعنى جمعى از مسلمین که اظهار عداوت و سرکشى با امام زمان مى کنند, پس اینها جهاد حقیقى هستند و اذن امام در اینها شرط است و همچنین هرگاه کفار هجوم کنند بر مسلمین و ممکن باشد که به اذن امام جنگ کنند, باز بدون اذن امام نمى کنند هر چند براى دعوت به اسلام نباشد و محض براى دفع آنها باشد, و در غیر این اقسام حضور و اذن امام شرط نیست و آنچه از احکام حضور و ظهور امام است دانستن آن الحال براى ما مهم نیست. آنچه براى ما مهم است دانستن دو چیز است: یکى, مسإله این که کفار هجوم کنند بر سر مسلمین به قصد برانداختن ریشه اسلام یا از براى قتل و غارت جمعى از مسلمین هر چند منظور آنها تغییر دین و برانداختن اسلام نباشد, و دوم, مسإله دفاع است, و در این دو تا نه اذن امام شرط است و نه اذن مجتهد جامع الشرایط و لکن مسائل و احکام این دو قسم را باید دانست که موافق حق کرده باشد; همچنان که مسائل عبادات و معاملات همه را باید دانست و احتیاج به رجوع به مجتهد در احکام غیر آن است که اذن مجتهد در قتال و دفاع شرط باشد.
سوال: در این اوقات که طایفه منحوسه روسیه به جانب ممالک محروسه ایران و سایر بلاد مسلمانان آمده, همت بر تسخیر بلاد اسلام گماشته و مانع از اجراى احکام دین سید انام مى باشند, دفع ایشان شرعا واجب و لازم است با ظن غلبه مسلمین بر ایشان یا نه؟
جواب: هرگاه منظور ایشان تغییر شرایع و احکام اسلام یا اذیت به نفوس و اعراض مسلمانان و نهب و غارت اموال ایشان است, بلى واجب است; لکن على الاقرب فالاقرب و در هر طبقه از اقرب هرگاه جمعیتى هست که به بعض آنها کفایت در دفاع حاصل شود, بر هر یک از طوایف آنها واجب کفایى است و هرگاه جماعتى که نزدیک به آنها هستند کفایت نمى کند بر آنهایى که نزدیک ترند به آنها, واجب است امداد به عنوان وجوب کفایى و اگر کفایت حاصل نشود الا به اجتماع جمیع بر همه واجب مى شود که امداد کنند و متعین مى شود.
سوال: در صورتى که دفع کفره روسیه واجب شد, اگر دفع ایشان ممکن نشود مگر به اتفاق جمیع مسلمین, آیا بر همگى واجب و لازم است که کمک و اعانت و کوشش نمایند در جهاد و قتال با ایشان یا نه؟
جواب: جواب این از مسإله سابقه معلوم شد.
سوال: در صورتى که دعوا و قتال و جهاد با ایشان که به قصد مال و عرض و اسر و قتل مسلمین و تسخیر جمیع بلاد اسلام آمده اند, شرعا واجب شد ثواب مجاهدین و مقاتلین در این قتال باثواب مجاهدین بین یدى امام(ع) تفاوتى دارد یا نه؟ و کسى که به نیت قربت در این دعوا کشته شود او را شهید مى توان گفت یا نه؟ و آیات و احادیثى که در فضایل و ثواب جهاد نازل و وارد است بر این هم شامل است یا نه و آیا عموم اوامر وارده از شارع در باب جهاد بر این قسم هم تعلق گرفته است یا نه و آیا این مدافعه و مجاهده بر عبد و مرإه هم لازم است یا نه؟
جواب: شکى نیست در این که هرگاه کسى که قتال مى کند بااین جماعت در صورتى که مقصود ایشان تغییر احکام اسلام و تبدیل دین خداست یا مقصود ایشان قتل و غارت و نهب مسلمین است, صادق است بر او که قتال مى کند فى سبیل الله, هرگاه نیت او خالص باشد از براى خدا و حفظ دین خدا و حفظ مسلمین از براى خدا; پس هر حدیثى که دلالت مى کند بر فضیلت قتال در راه خدا, دلالت مى کند بر فضیلت این قتال خاص, چنان که روایت شده به سند معتبر از حضرت صادق(ع) قال, قال رسول الله(ص):
ان جبرئیل إخبرنى بإمر قرت به عینى و فرح به قلبى, قال یا محمد من غزا من إمتک فى سبیل الله فإصابه قطره من السمإ إو صداع کتب الله له شهاده.(7)
به مضمون همین است روایت معتبر دیگر و همچنین چندین خبر معتبر دیگر است در عموم فضیلت از براى مقاتله فى سبیل الله, و در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادق(ع) روایت شده قال, قال رسول الله:
فوق کل ذى بر بر حتى یقتل فى سبیل الله فاذا قتل فى سبیل الله فلیس فوقه بر. (8)
و در روایت دیگر باز به همین مضمون و در آخر این است:
و فوق کل عقوق عقوق حتى یقتل إحد والدیه فاذا قتل إحد والدیه فلیس فوقه عقوق.(9)
که از این روایت ها بر مىآید که فعل نیکى بالاتر از کشته شدن در راه خدا نیست, و ظاهر این است که علت بالاتر از همه خوبى ها بودن همان کشته شدن در راه خداست, پس باید فرقى ما بین حضور امام و عدم آن نباشد.
اگر بگویى چه مى شود که در این جنس عمل نیک بعضى از افراد آن بالاتر از بعضى دیگر باشد, زیرا که از این روایات همین رسید که این نوع عمل بهتر از سایر اعمال است و این منافات ندارد که بعض افراد آن مثل جهاد در حضور امام بهتر باشد از قتال در غیبت او.
گوییم این سخن را در زمان غیبت هم مى توان گفت, یعنى گاه است که گفته شود که قتال در زمان غیبت افضل باشد, چون حضور امام و ظهور معجزه, تإثیر نفس شریف امام در مبادرت به امتثال و حصول یقین به حقیقت مدخلیت تمام دارد در امتثال و فرمان بردارى که آن در زمان غیبت نیست; پس اجر این عمل در زمان غیبت بیشتر خواهد بود; چنان که در اخبار وارد شده است در مدح ایمان به غیب و معصومین فرموده اند به اصحاب که کسانى بعد مىآیند و به مجرد این که سیاهى در سفیدى مى بینند, یعنى احادیث ما را مى بینند در کتاب ها و به آنها عمل مى کنند, زیرا که فرق واضح است ما بین آن که کسى حکم را مشافهه از امام(ع) بشنود یا آن که حدیثى از او روایت شود و به آن عمل کند که یقین این شخص اقوا مى شود به معاد و حساب. پس کسى که جان خود را در غیبت امام(ع) در راه خدا بدهد, افضل خواهد بود از آن که مثل امیرالمومنین(ع) اسدالله الغالب با ذوالفقار دو سر و زبان معجز بیان و عسکر بى حد و پایان در بالاى سر او باشد, پس لااقل مى گوییم که ثواب آنها مساوى باشد, اما افضلیت آن از کجا؟
و اما سوال از این که آیا مقتول در این دفاع را شهید مى توان گفت یا نه؟ اگر مراد این است که ثواب شهید دارد یا نه, پس جواب آن از آنچه گفتیم ظاهر مى شود, زیرا که هرگاه در قطره بارانى به او رسیدن و صداعى حاصل شدن ثواب شهادت داشته باشد,(10) چگونه مى شود که در مقتول شدن ثواب شهادت را نداشته باشد؟
و اگر مراد این است که آیا شهید حقیقى است که احکام شهید بر او مترتب شود, از سقوط غسل و کفن و حنوط; پس هر چند ثبوت شهید بودن حقیقى را ثابت ندانیم و لکن اظهر این است که در احکام مثل شهید است; چنان که از اطلاق احادیث معتبره مستفاد مى شود که هر کس در راه خدا کشته مى شود غسل و کفن و حنوط از او ساقط مى شود. هرگاه مسلمانان به او برسند در حالى که رمقى از او باقى نباشد, و اظهر هم در نزد حقیر این است; چنان که جماعتى از اصحاب قائل شده اند, هر چند اشهر عدم سقوط است که از غیر کسى که به اذن امام عادل کشته شده باشد.
و اما سوال از این که آیا عمومات آیات و اخبار وارده در جهاد تعلق به این قسم گرفته یا نه؟ پس مى گویم: اما آیات قرآنى, پس[ قول] حق تعالى ((یا إیها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار ولیجدوا فیکم غلظه))(11) دلالت بر آن دارد به عموم که خطاب به مومنین شده که قتال کنید با کفارى که در پهلوى شما هستند و باید که بیابند در شما غلظت و درشتى, و شیخ طبرسى در مجمع البیان تصریح کرده [است]. و اما اخبار, پس دلالت مى کند بر آن خصوص صحیحه یونس عن ابى الحسن الرضا(ع) که ترجمه آن این است که یونس عرض کرد به خدمت آن حضرت که فداى تو شوم مردى از موالى تو به او خبر رسید که مردى هست که شمشیر مى دهد و اسب مى دهد در راه خدا, یعنى براى جهاد, پس آن مرد آمد و اسب و شمشیر گرفت از مرد و جاهل بود به حقیقت امر جهاد یعنى نمى دانست که جهاد بدون اذن امام عادل جایز نیست, پس رفقاى او به او رسیدند و گفتند که جهاد با این جماعت مخالفین جایز نیست و امر کردند او را که اسب و شمشیر را به صاحبش رد کن; پس حضرت فرمود که باید چنین کند, یعنى باید رد کند. یونس گفت که آن شخص طلب کرد آن مرد را که شمشیر و اسب داده بود او را نیافت; پس گفتند به او که مرد رفته است. آن حضرت فرمود که این مرد مرابطه کند, یعنى درسرحد کفار باشد که مسلمین را با خبر کند از دشمن و جنگ و قتال نکند. یونس گفت در کجا رباط کند در مثل قزوین و دیلم و عسقلان و امثال اینها از سرحدات؟ آن حضرت فرمود: بلى. عرض کرد آیا جهاد بکند؟ فرمودند: مگر ترسد بر ذریات مسلمین, در آن وقت جایز است. آیا چنین مى دانى که اگر روم داخل شوند بر مسلمین سزاوار نیست که مانع آنها شوند; پس فرمود که مرابطه کند و مقاتله نکند, پس اگر بترسد بر بیضه اسلام و مسلمین, آن وقت قتال کند; پس قتال او از براى خود او باید باشد, یعنى تکلیف خود را به عمل آورد و آن قتال نیست از براى آن سلطان مخالف. گفت که پرسیدم از آن حضرت که اگر دشمن بیاید باز جایى که او مرابطه کرده چه کند؟ فرمود: مقاتله کند و دفع از بیضه اسلام نه از آن جماعت به جهت این که از مندرس شدن و مضمحل شدن اسلام حاصل مى شود اندراس محمد(ص)(12) و در بعضى نسخه ها ذکر محمد(ص) و بعضى دیگر از اخبار هم هست که دلالت دارد که ذکر آنها موجب تطویل است.
و اما سوال از وجوب مدافعه بر عبد و مرإه, بلى واجب است هرگاه احتیاج به آنها هم رسد و اما سایر احکام جهاد از باب غنیمت و قسمت آن و فرار از آن پس بعد مىآید.
سوال: در صورتى که این طایفه به قصد تسخیر بلاد اسلام و اجراى احکام کفر بین المسلمین و سایر الانام و منع اجراى احکام اسلام و قصد نهب و غارت و اسر و قتل مسلمین آمده باشند و دفع ایشان حسب الشرع بر جمیع مسلمین و مومنین لازم و واجب شرعى باشد, چون بدون رئیس و بزرگى که بسط ید داشته باشد, امر و نهى او در میان مجاهدین و مقاتلین مطاع باشد ممکن نیست, آیا شرعا جایز است در این صورت که شخصى به اذن مجتهد جامع الشرایط که نایب عام امام است در ایام غیبت مباشر ریاست و لشکر کشى و سرحد دارى گردیده در دفع دشمن دین مبین کوشش و سعى نماید؟
جواب: شکى در جواز آن نیست, هرگاه باعث تعطیل قتل و تإخیر آن نشود, چون او اعرف است به احکام وفى الحقیقه این مراجعه به مجتهد است براى دانستن طریقه و احکام این مقاتله و الا پس آن تکلیف است بر آنهایى که نزدیک به آن کفارند الاقرب فالاقرب به نهجى که سابق مذکور شد, و اگر مراد رجوع به اوست در اصل کیفیت مقاتله و محاربه, پس اهل آن عمل اعرفند به آن از اغلب مجتهدین.
سوال: در این ایام غیبت امام(ع) در این قسم از مجاهده و مدافعه, آیا اذن خاص مجتهد جامع الشرایط شرط است یا نه؟
جواب: نه, شرط نیست.
سوال: بعد الحکم بوجوب هذا القسم من الجهاد فى هذه الصور, آیا این مجاهده و مقاتله به حسب طبقات مسلمین بر که اوجب و الزم است؟
جواب: پیش گفتیم که آن واجب است بر اقرب فالاقرب.
سوال: بر همه عالم این مشخص است که کفره روسیه را دولت و مملکت و عده و ریاستى مى باشد که به لشکر جزوى و در مدت قلیله دفع ایشان در حیز امکان نیست و موقوف بر ترتیب اسباب و اسلحه جنگ از توپ و تفنگ و علم و طبل و سایر ادوات است, آیا اینها داخل مصالح مسلمین است و مال معد بر مصالح مسلمین را بر آنها صرف مى توان نمود یا نه؟
جواب: بلى, این هم از مصالح مسلمین است; اما سخن در این است که تصرف در آن اموال و به مصرف رساندن آن کار کیست و آیا بدون اطلاع حاکم شرع در زمان غیبت مى توان تصرف کرد یا نه و تحقیق آن بعد از این مىآید.
سوال: آیا زکات مالیه و مال امام(ع) را بر مصارف دفع دشمن دین مبین که بر مسلمین و مومنین آمده اند, به اذن مجتهد جامع الشرایط مى توان رسانید یا نه؟
جواب: اما زکات مال, پس اظهر این است که در مطلق راه خیر از باب سهم فى سبیل الله مى توان رسانید و این امر از اعظم وجوه راه خیر و فى سبیل الله است, و لکن اشکال در این است که آیا فقر در آن شرط است یا نه؟ اظهر در نظر حقیر این است که شرط است; اما نه به این معنا که فقر مطلق باشد, بلکه هر چند غنى باشد, و لکن به جهت این معنا فقیر باشد; پس کسى که قوت سالیانه و موونه سال دارد اما زاید بر آن که صرف این راه کند ندارد, مى توان از باب سهم فى سبیل الله از زکات مال به او داد و این منافات ندارد با آن که پیش گفتیم که واجب است بر مال دار عاجز از قتال این که از عین المال خود امداد کند قادر بر قتال فقیرى را که عاجز است از تحصیل مایحتاج حرب. در دادن این زکات در این راه اذن مجتهد عادل ضرور نیست, و اما حصه امام از خمس, پس در نزد حقیر این است که باید به فقراى بنى هاشم داد از باب تتمه موونه و به این مصرف نمى توان رسانید و آن هم به اذن مجتهد عادل با امکان.
سوال: در صورتى که این مجاهده و مدافعه واجب و لازم گردید شرعا, آیا کسانى را که در این تهاون و تخاذل نموده ترک واجب مى نمایند از باب امر به معروف اجبار بر امتثال این امر مى توان نمود یا نه؟ آیا کسانى که تهاون و خود دارى مى نمایند عاصى و معاقب اخروى هستند یا نه؟
جواب: بلى این از اعظم انواع معروف است و ترک آن از اعظم انواع منکر و جایز است, بلکه واجب است موکدا بر کسى که جامع شرایط امر به معروف و نهى از منکر باشد عمل به آن.
سوال: چون مجاهده با این طایفه منحوسه موقوف به تعلیم و تعلم انداختن توپ و تفنگ و سایر آلات و ادوات حربیه کفره است, تعلیم و تعلم جایز و مباح است یا نه؟ و مع الجواز اجبار بر تعلیم و تعلم از باب مقدمه واجب واجب است یا نه؟
جواب: اصل معرفت اسب تاختن و تیر انداختن جایز و مشروع و همچنین گرو بستن در آنها حلال است و فایده آن همین استعداد از براى قتال کفار و دشمن است و لکن به تفصیلى که در کتب فقها مذکور است در مرکوب که چه چیز است و کدام تیر است هر چند که تیر توپ و تفنگ داخل آنها نیست که گرو بستن آن حلال باشد; لکن تعلیم و تعلم آن در صورتى که موقوف باشد دفع دشمن بر آن جایز, بلکه واجب است و در صورت وجوب امر به آن از باب امر به معروف با شرایط آن واجب است و آیه ((وإعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم))(13) اشاره به آن دارد, یعنى مهیا کنید براى کفار هر قدر توانایى داشته باشید از قوه از رباط خیل, و در حدیث است از رسول خدا(ص) که مراد از قوه رمى است یعنى تیر اندازى و رباط الخیل تفسیر شده است به این که اسب را ببندند و علف بدهند و چاق کنند از براى دفع دشمن و بعضى آن را تفسیر به مرابطه کرده اند و لفظ ((ترهبون به عدو الله و عدولکم)) به منزله علت است, یعنى این کار را بکنید از براى این که بترسانید دشمن خدا و دشمن خود را,(14) پس هر چه به آن ترساندن حاصل شود همه خوب است.
سوال: آیا بر کفار و اهل کتابى که در این دعوا و مجاهده, مدد اهل اسلام در دفع کفار از مسلمین مى نمایند حکم ((مولفه قلوبهم)) جارى است یا نه؟
جواب: ثبوت سهم مولفه قلوبهم از اصناف مستحقین زکات بعد از زمان غیبت امام(ع) بر حقیر ظاهر نیست; لکن مضایقه ندارم که از سهم فى سبیل الله به کفار داده شود به جهت اعانت مسلمین و تقویت دین اسلام.
سوال: آیا اهل کتابى که در این صورت با طایفه روسیه اتفاق نموده بر سر قتل و اسر و نهب اموال مسلمین همداستان شده اند از ذمه خارج و قتل نفوس و نهب اموال و اسر و خرید و فروش ایشان جایز است یا نه؟
جواب: ظاهر این که هرگاه مجبور نباشند و به اختیار خود با مسلمین حرب مى کنند از ذمه خارجند و قطع نظر از آن که داخل محارب و قطاع طریقند داخل کفار حربى اند و حرمتى از براى ایشان باقى نمى ماند, قتل ایشان در حال حرب جایز و اسر و نهب اموال ایشان هم جایز باشد.
سوال: آیا در این صورت که خوف هجوم و غلبه مشرکین است بر بلاد مسلمین, وجوب مدافعه و مجاهده با آنها فورى است یا نه؟ و در صورتى که فورى باشد مجاهده, ترک نمودن حج و زیارت عتبات عالیات چه صورت دارد؟
جواب: در صورتى که موسم روانه شدن قافله حاج مدافعه با کفار واجب شود, به این معنا که رفتن حج باعث تعطیل مدافعه شود, در این جا در حکم آن است که دو واجب مضیق بر مکلف جمع شود, محتاج باشد به مرجحى در تقدیم احدهما و ظاهر این است که در این جا در صورت تعین وجوب دفاع بر مستطیع حج, دفاع را باید مقدم داشت بر حج, و حکم زیارت هم از این جا معلوم شد هرگاه بر او واجب شده باشد به نذر و شبیه آن, چه جاى زیارت مستحب.
سوال: در صورتى که پادشاه اسلام حکم و مقرر فرمایند, به نحوى که الحال حکم پادشاهى شرف صدور یافته است که علما و فضلا به امر مدافعه و مجاهده مشغول نگردیده خودشان را معاف دانند; در این صورت اگر یکى از علما خواهد که محض تحصیل ثواب جهاد و تحریص مسلمین در زمره مجاهدین منسلک و متلبس به لباس اهل سلاح شود جایز است یا نه و در این صورت آیا از ذى خود بیرون آمده, خلاف مروت کرده است یا نه؟ و کسى از علما که خود بنفسه متوجه جهاد نگردیده, لکن در بلاد و امصار مسلمین را تحریص بر جهاد مى نماید ثواب جهاد را مى یابد یا نه؟
جواب: بلى جایز است و آنچه گفته اند که فقیه هرگاه متلبس به لباس جندى شود منافات دارد با مروت, در غیر صورت قتال و دفاع مشروع است, کدام عالم از جناب امیرالمومنین(ع) بالاتر است که اسلحه برخود مىآراست و اقدام به جهاد مى نمود و الدال على الخیر کفاعله, ان شإالله.

پى نوشت ها
* . دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر.
** . نهب: تاراج, غارت کردن.
1. براى آشنایى بیشتر با زندگى وى مراجعه کنید به مقاله آقاى سلمانى آرانى منتشر شده در مجله کیهان اندیشه, ش 73 ص 188 ـ 190.
2. ر.ک: آغا بزرگ تهران, الذریعه, ج5, ص 213 ـ ;240 فهرست الفبایى کتب خطى کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى, ص 22 و ;23 راهنماى فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه عمومى آیه الله مرعشى نجفى, ج1, ص92 ـ 95.
3. فهرست نسخه هاى خطى در کتابخانه امامزاده محمد هلال آران کاشان, چاپ شده در مجله وقف میراث جاویدان, ش, ص 57.
4. مآثر سلطانیه, ص 145.
5. رساله جهادیه مذکور ضمن منشآت قائم مقام فراهانى به چاپ رسیده است.
6. ر.ک: کتاب جهادیه, به کوشش محمد حسن کاووسى عراقى و نصر الله صالحى (اداره انتشار اسناد, 1375 ش). نمونه هایى از رساله هاى جهادیه در دفتر اول و دوم میراث اسلامى ایران و مجله حکومت اسلامى (ش 3, بهار 1376) به چاپ رسیده است; و نیز ر.ک: کتابشناسى جهاد از عبدالجبار رفاعى, مجله آینه پژوهش, ش 3 و 8.
7. محمد بن حسن حر عاملى, وسائل الشیعه, تحقیق موسسه آل البیت, ج15, کتاب الجهاد, ص11, باب اول, حدیث 4.
8 و 9. همان, ص 16, باب اول, حدیث 21.
10. همان, ص11, باب اول, حدیث 4.
11. توبه (9) آیه 123.
12. محمد بن حسن حر عاملى, پیشین, ص29 و 30. باب 6, حدیث2.
13. انفال (8) آیه 60.
14. ر.ک: طبرسى, مجمع البیان, ج4, ص 852 و ;853 تفسیر نورالثقلین, ج2, ص 165.

تبلیغات