آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

هرچند دموکراسى از آغاز به معناى حکومت اکثریت تلقى مى‏شد، ولى در کشورهاى غربى همواره شرایطى قرار مى‏داده‏اند که عملاً بسیارى از شهروندان از انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم مى‏شدند. از شرایط انتخاب شوندگان، گذشته از شرایط فردى، مى‏توان به جمع‏آورى امضاء از مردم یا نمایندگان و پیش گزینش و انتصاب داوطلبان اشاره کرد و از شرایط انتخاب کنندگان، محدودیتهاى بیولوژیکى، موقعیت اجتماعى و ویژگى‏هاى فردى قابل ذکر است.

متن

دموکراسى را غالباً مترادف با حکومت اکثریت مى‏دانند و طرفداران نظام دموکراسى از اندیشمندان کلاسیک تا متفکران پست‏مدرن، همواره رؤیاى تحقق حاکمیت اکثریت را در ذهن داشته‏اند. از برقرارى نخستین حکومتهاى به اصطلاح دموکراتیک حدود دو قرن مى‏گذرد، اما تحقق حکومت اکثریت همچنان یک رؤیاست؛ اگر نگوییم سرابى است که بسیارى آرزویش را دارند. تجربه حکومتهاى دموکراتیک نشان مى‏دهد که دموکراسى و حکومت اکثریت در عمل به حکومت جمعى از نخبگان و سیاستمداران حرفه‏اى تبدیل شده است و اگرچه مردم آزادانه از طریق انتخابات، اراده خود را براى انتخاب زمامداران اعمال مى‏کنند، ولى قدرت در دستان عده‏اى معدود دائماً جابه‏جا مى‏شود. این موضوع برخى از اندیشمندان کلاسیک دموکراسى و احزاب سیاسى، نظیر روبرت میخلر را به شدت نگران کرد. میخلر در کتاب معروف خود در خصوص احزاب سیاسى، از الیگارشى آهنین حزبى سخن مى‏گوید و حزب سیاسى را وسیله‏اى براى استمرار حکومت عده‏اى فن‏سالار و سیاست‏پیشه حرفه‏اى معرفى مى‏کند.
واقعیت تاریخى حکایت از این دارد که اکثریت بیش از آنکه حکومت کند، به نحوى از انحا در حکومت دخالت داده مى‏شود. نحوه دخالت و میزان آن در جوامع مختلف متفاوت است. نظامهاى دموکراتیک مکانیسمى را در پیش گرفته‏اند که غیرخودى‏ها توان دستیابى به کرسى‏هاى نمایندگى مجلس را ندارند.
محدودیتهاى مختلفى براى انتخاب‏شوندگان در جوامع مختلف پیش‏بینى شده است که حداقل آنها، محدودیت سنى است. همچنین شرایط عمومى دیگر مثل تابعیت هم اعمال مى‏شود. با این حال، براى اطمینان از حضور افراد جدى و واجدان حداقل صلاحیت، راه‏هاى دیگرى نیز در پیش گرفته‏اند که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم: 1. جمع‏آورى امضا از مردم یا نمایندگان؛ 2. پیش گزینش و انتصاب داوطلبان نامزد.
محدودیتهاى انتخاب‏کنندگان در نظامهاى دموکراتیک
حال محدودیتهاى انتخاب‏کنندگان را در نظامهاى دموکراتیک مرور مى‏کنیم. اجمالاً سه دسته محدودیت وجود دارد:
1. محدودیتهاى بیولوژیک (زیست‏شناختى):
مهمترین محدودیتهاى بیولوژیک سن و جنسیت است. در تمامى جوامع با سابقه کهن در انتخابات، زنان سالیان سال از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم بودند. در غرب نیز از دولت - شهرهاى یونان قدیم تا قرن بیستم، زنان از رفتن پاى صندوق رأى محروم بودند و در عصر تجدد و مدرنیته هم همچنان زنان از چنین حقى محروم بودند. اعطاى حق رأى به زنان جریانى است که از اوایل قرن بیستم از شمال اروپا آغاز شد. در کشور پرتغال، زنان تا اواخر قرن بیستم از چنین حقى محروم بودند. بنابراین، برخلاف گمان بسیارى، حق رأى زنان پدیده‏اى کاملاً جدید و قرن بیستمى است.
با این حال، در عمل، نابرابرى بین زن و مرد، بویژه در عرصه انتخاب شدن خودنمایى مى‏کند؛ هم زنان کمتر داوطلب احراز کرسى نمایندگى هستند و هم رأى‏دهندگان کمتر به زنان رأى مى‏دهند.
2. محدودیتهاى ناشى از موقعیت اجتماعى:
موقعیت پایین اجتماعى در دهه‏هاى متمادى، بسیارى از شهروندان غربى را از رفتن به پاى صندوقهاى رأى باز مى‏داشت. برخى از معیارهاى اجتماعى عبارت بوده است از:
الف) دارایى: در جوامع مختلف غربى براى حق رأى میزان مشخصى از درآمد، داشتن املاک غیرمنقول و... را لازم مى‏شمردند و کارگران و اقشار پایین جامعه را به این دلیل که فرصت مطالعه و غور در مسائل سیاسى و اجتماعى ندارند، از حق رأى محروم مى‏کردند. این شرط به تدریج ملغى شد. براى مثال، در آلمان در سال 1871 و در انگلستان در سال 1918 الغا گردید.
البته اگرچه محدودیت دارایى به ظاهر برداشته شده است، اما به دلیل پیچیدگى انتخابات و تکوین پدیده‏اى که از آن به «صنعت تبلیغات» مى‏توان یاد کرد، همچنان محدودیتهاى یادشده به گونه‏اى دیگر وجود دارد. بیهوده نیست که جامعه‏شناس فرانسوى، دانیل لویى گاکس، معتقد است که امروزه در صحنه سیاست شاهد محدودیتهاى مخفى هستیم که چون گذشته بسیارى را از صحنه مى‏راند.
ب) دانش: از جمله موانع همگانى شدن حق رأى، بهره‏مندى از درجه‏اى از معلومات و دانش بود. با این استدلال که تصمیم‏گیرى در امور عامه حق کسانى است که از سطح مشخصى از بینش و دانش سیاسى بهره‏مند باشند. در آمریکا براى محروم کردن سیاهان از حق رأى، شرط دانش براى انتخابات تا اواسط قرن بیستم لازمه حق انتخاب کردن بود.
ج) سابقه سکونت: براى مثال، در کشور فرانسه تا سال 1850 حق رأى تنها از آن کسانى بود که حداقل سه سال در محل ثابتى سکونت داشتند. بدین ترتیب، بسیارى از کارگران و اقشار کم درآمد که غالباً ناچار بودند براى امرار معاش در مسافرت باشند، از این حق محروم بودند.
3. محدودیت مربوط به صلاحیتهاى فردى:
در این خصوص مجانین، کسانى که تحت تعقیب پلیس بودند و... از حق رأى محروم بودند.
اشاره‏
مطالب یادشده هرچند بر این نکته صحه مى‏گذارد که علیرغم ادعاهاى نظامهاى لیبرال دموکراسى، مساوات و حق همگانى در حکومت چندان هم مورد توجه نبوده است و سیاستمداران غرب بیشتر و پیشتر از آنکه نسبت به مشارکت عمومى حساس باشند، به دنبال تحقق اهداف سیاسى خود یا تأمین منافع اقتصادى گروهى کوچک از جامعه بوده‏اند و در تضاد میان این امور با حق رأى مردم، معمولاً حقوق مردم نادیده گرفته شده است. در عین حال، این دلایل و شواهد مدعاى نویسنده را مبنى بر اینکه «تحقق حکومت اکثریت همچنان یک رؤیا یا سراب است» به‏طور کامل اثبات نمى‏کند. از این مقاله چنین برمى‏آید که غالب محدودیتهاى یادشده هم‏اکنون در جوامع لیبرال دموکرات برداشته شده است. بنابراین مى‏توان اظهار کرد که امروزه زمینه‏هاى حکومت اکثریت فراهم است و یک آرزو نیست.
اما چنان‏که نویسنده به اجمال اشاره کرده است، در دهه‏هاى اخیر در دنیاى غرب از طریق احزاب، رسانه‏هاى تبلیغاتى، بنگاه‏هاى سرمایه‏دارى و مافیاهاى قدرت چنان محدودیتهاى پنهانى اعمال مى‏شود که در مقایسه با محدودیتهاى آشکار پیش گفته، بسیار مؤثرتر و کارآمدتر است. جا داشت نویسنده در اثبات مدعاى خویش بر این عوامل یا دلایل دیگر تأکیدى شایسته مى‏داشت تا چنین تصور نشود که برداشتن محدودیتها در نظامهاى لیبرال دموکراسى واقعاً به معناى مشارکت فعال اکثریت در تعیین سرنوشت خویش است.
جام جم، 15/5 و 10 و 15/6/79

تبلیغات