فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱٬۴۵۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
خواب و رویا یکی از رازناکترین و پیچیده ترین پدیده های عالم هستی است که هنوز سخن فرجامین در باره آن گفته نشده و از سوی دیگر این پدیده با همه رازناکی و پیچیدگی اش کاربردی ژرف در فرهنگ ایرانی یافته است، به گونه ای که در سراسر زندگی این قوم می توان نمودی از خواب و رویا را مشاهده کرد. حال از آن جا که شاهنامه آینه تمام نمای فرهنگ ایرانی در درازنای تاریخ این ملت می باشد، در این جستار بازتاب این پدیده بر پایه کتاب ورجاوند و گران سنگ شاهنامه بررسی شده است.
گنگ دژ روایتی الحاقی در داستان سیاوش
حوزه های تخصصی:
نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی (1) (با یاد پژوهنده ی فقید استاد ذبیح الله صفا)
حوزه های تخصصی:
بررسی وتحلیل ویژگی های حماسی داستان بهرام چوبینه در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهرام چوبینه سردار بزرگ ساسانی، نقش عمده ای در تحوّلات سیاسی و نظامی اواخر عهد هرمزد چهارم و اوایل عهد خسرو پرویز دارد و شرح ماجراجویی های وی در بخش تاریخی شاهنامه، زمینه مناسبی را برای خلق حماسه ای زیبا، فراهم کرده است. بررسی دقیق محتوای این داستان، بروشنی حاکی از حضور عناصر و شاخصه های سروده ای حماسی، به سبک حماسه های بخش پهلوانی شاهنامه است. شخصیت برجسته بهرام چوبینه نیز با وجود همه کاستی هایی که نسبت به یک قهرمان شکست ناپذیر دارد، در اشعار فردوسی، در قالب پهلوانی حماسه آفرین معرفی شده که دارای وجوه اشتراک فراوانی با جهان پهلوان شاهنامه، رستم دستان است. این واقعیت حاکی از آن است که فردوسی در جریان به نظم کشیدن تاریخ ایران باستان، هر کجا که اقتضا می کرده است، وقایع تاریخی را دستمایه سرودن حماسه های شورانگیز قرار داده است.
بررسی و ارزیابی شاهنامه سن ژوزف (مکتبه الشرقیه، وابسته به دانشگاه سن ژوزف بیروت، ش NC.43
حوزه های تخصصی:
بحثی درباره انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به نوذر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعضی از روایت های شاهنامه با دیگر منابع متفاوت است. یکی از دلایل این تفاوت، تغییراتی است که در روایت های حماسی رخ می دهد و به بعضی از منابع می رسد که یک نمونه از این تغییرات، انتقال یک خویشکاری، عمل و... از شخصی به شخص دیگر است. از نمونه های این مقوله، انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به دوران نوذر در شاهنامه است. این جنگ که در اغلب روایت های قبل، هم زمان و حتی بعد از فردوسی به منوچهر منسوب بوده، در شاهنامه به دوران نوذر منتقل شده است. در این مقاله سعی شده پس از بررسی روایت ها، اصالت آنها و علت این انتقال روشن شود. نتایج پژوهش نشانگر این است که از طرفی منوچهر در گذر زمان، چهره ای مینوی یافته و از طرفی، نوذر چهره ای منفی پیدا کرده است. بنابراین می بایست در آغاز، این شکست در دوران منوچهر بوده و در روایت های متأخر و نزدیک به عصر فردوسی به دوران نوذر منتقل شده باشد.
شرح شاهنامه
حوزه های تخصصی:
ساختار تراژیک داستان سیاوش
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است که نشان دهد « ساختاری تراژیک» در داستان سیاوش قابل ترسیم است. در این داستان، شاهد پرداخت تراژیک شخصیت ها،حوادث وصحنه ها هستیم.گاه حوادث داستان چنان در هم تنیده وگاه رابطه علی ومعلولی میان وقایع به گونه ای می شود که حذف یکی از آن ها لطمه ای بر کل عناصر وعوامل تشکیل دهنده اثر خواهد زد. بنابراین، با بررسی این عوامل، می توان داستان « سیاوش» را مورد بررسی و تحلیل تراژیک قرار داد.
فرمول های اسم-صفت هنری در شاهنامه فردوسی میراثی از سروده های شفاهی در خداینامه پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های سروده های شفاهی اقوام آریایی- هندواروپایی، کاربرد صفت های هنری در آثار حماسی و دینی آن هاست. با پژوهش در سنت های زنده نقالی یوگسلاوی و تطبیق نتایج به دست آمده با ویژگی های ایلیاد و ادیسه، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که این صفت ها همراه با نام شخصیت ها، فرمول هایی را شکل می دهند که هومر آن ها را از سنت شعری پیش از خود فرا گرفته بود و برای پر کردن وزن اشعار از آن ها استفاده می کرد. در یشت های اوستا نیز کاربرد فرمول اسم-صفت هنری، نشان از استفاده از این تکنیک در سروده های ایران باستان دارد؛ سروده هایی که پس از نگارش شیوه های ادبیِ سنتِ شفاهی، به همان شکل در آن ها حفظ شده است. با دقت در شاهنامه فردوسی، فرمول های اسم-صفت هنری را به وضوح می بینیم و با توجه به شواهدی می توان گفت این فرمول ها زاده ذهن خلاق فردوسی نبوده اند بلکه به احتمال فراوان از منبع فردوسی یعنی شاهنامه ابومنصوری که ترجمه خداینامه پهلوی بوده، اخذ شده اند. از این رهگذر می توان نتیجه گرفت که خداینامه پهلوی احتمالاً بر اساس سروده های شفاهی تحریر شده بوده و این قابلیت را داشته که داستان های مختلف آن پس از نگارش در مجالس گوناگون توسط خنیاگران و قوّالان خوانده شود.
مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ای دیگر ( معرفی و نقد شاهنامه فردوسی ، ویرایش فریدون جنیدی )
حوزه های تخصصی:
آرایش سپاه و فنون رزمی در دوره ساسانی و بازتاب آن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره ساسانی از درخشان ترین دوره های ایران باستان است که هر چند پیوستگی آن با دوره اسلامی، راههایی را برای بازشناسی بهتر آن پیش روی ما می گشاید ولی از بین رفتن اغلب کتابها و نوشته های مربوط به آن دوره و نیز پراکندگی بازمانده های آنها در متون عربی نخستین سده های اسلامی، شناخت دقیق و موشکافانه آن روزگار را دشوار ساخته است. این دشواری در بازیابی تشکیلات اداری ـ سیاسی ـ اجتماعی دوره ساسانی نمود بیشتری یافته، زیرا قسمت عمده منابعی که می توانست غبار ناشناختگی آن را بزداید از میان رفته اند و ما تنها می توانیم به طور غیرمستقیم و با بهره گیری از کتابهایی که احتمالاً بی واسطه، آگاهیهای خود را از متون پهلوی آن روزگار به دست آورده اند، آگاهی خود را در این باره گسترش دهیم.
در این مقاله ابتدا با بهره گیری از کتابهای تاریخی سده های آغازین هجری ـ که اغلب به قلم ایرانیان فرهیخته نوشته شده است ـ و نیز برخی از پژوهشهای معاصران، آرایش سپاه و فنون رزمی به کار گرفته شده در دوره ساسانی را باز کاویده و سپس در مقایسه با شیوه های جنگی به کار رفته در داستانهای شاهنامه، همانندیهای آنها را نشان داده و به این نتیجه دست یافته ایم که شیوه های جنگ و رزم در شاهنامه مانند بسیاری موارد دیگر، برگرفته از فرهنگ دوره ساسانی و سنتهای رایج آن روزگار بوده است.
بررسی عشق در دنیای حماسه با نگاهی به شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آنکه حماسه ها، از جمله شاهنامه، دنیای جنگ و نبرد هستند، امّا در آنها از عواطف و احساسات فردی نیز می توان نشان یافت. از این رو، هرچند حجم داستان های عاشقانة شاهنامة فردوسی در مقایسه با حجم کلّ آن اندک است، امّا اگر حماسة بزرگ ملّی ایران از این تعداد داستان عاشقانه خالی می بود، گویی کمال فعلی خود را نمی داشت. فردوسی که در شاهنامه به عواطف مختلف انسان از جمله خشم، شادی، اندوه و... پرداخته، به عشق هم که از کهن ترین عواطف انسان و «درد همیشگی» وی است، توجّه داشته است. مقالة حاضر می کوشد با بررسی مهم ترین داستان ها و ماجراهای عاشقانة شاهنامه، ویژگی های کلّی عشق در دنیای حماسه و عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی آن را بررسی و تبیین نماید. بدین ترتیب، ابتدا به ذکر تفاوت ها و شباهت های عشق در دورة حماسی با دورة تاریخی پرداخته و عوامل گوناگون مانند ژانر حماسی، زمان و... را که در شکل دهی نوع خاصّی از عشق در شاهنامه مؤثّر بوده اند، بیان می کند و در ادامه، سه مورد از مهم ترین ویژگی های عشق در داستان های عاشقانة شاهنامه بررسی می شود.
هرمنوتیک و تأویل و تفسیر شاهنامه
حوزه های تخصصی:
سیمین قلم و تیغ درم در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه فردوسی، بیت زیر در توصیفِ زیبایی های رودابه، دختر مهراب آمده است:
دو نرگس دژم و دو ابرو به خم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
تعدادی از دستنویس های شاهنامه به جایِ «سیمین قلم» در این بیت «تیغِ دُژم» یا «تیغِ درم» آورده اند. برخی از محققان ضبط «تیغِ درم» را بر گونه هایِ «تیغِ دُژَم» و «سیمین قلم» (ضبط مختار خالقی مطلق) ترجیح می دهند و معتقد هستند که «تیغ درم» ابتدا به «تیغ قلم» (قلمتراش؟) گشتگی یافته و بعدها گروهی از کُتاب «تیغ قلم» را به کلی مسخ و ساده کرده، به «سیمین قلم» گردانده اند؛ گذشته از این، احتمال داده شده است که لفظ «درم» در این ترکیب ربطی به واژه معروف درم (مسکوک سیمین) ندارد، بلکه در این مورد واژه را باید به فتح اول و دوم، یعنی «دَرَم» خواند و «کارد، چاقو» و یا ابزاری از این دست معنی کرد. از یک سو، قراین زبانی نشان می دهد که وجود واژه ای به صورت «دَرَم» در زبان فارسی غیرمحتمل است و واژه «درم» در ترکیبِ «تیغِ درم» در همان معنی معروف خود، یعنی «مسکوک سیمین» استعمال شده است و استبعادی ندارد که فردوسی به علاقه جنسیت از «درم» معنیِ «نقره» اراده کرده و «تیغ درم» را در معنیِ «تیغی از نقره» به کار برده باشد؛ از سوی دیگر شواهد موجود در خود شاهنامه و متن های دیگر فارسی به خوبی حاکی از آن است که ترکیب «سیمین قلم» در بیت مورد بحث و همچنین در بیتِ
دو یاقوت خندان دو نرگس دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
که در شاهنامه در توصیف سودابه آمده است، همانند ترکیبِ «تیغ درم» ترکیبی اصیل و یقیناً از خود فردوسی است.
بازآفرینی اسطورة بندهشی و مزدایی آفرینش در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار از طریق مقایسة عناصر ساختاری اسطوره مزدایی آفرینش با داستان ضحاک از شاهنامه، به اثبات این فرضیه پرداخته شده است که داستان ضحاک در حقیقت الگوبرداری مجددی از اسطوره آفرینش است. در راستای این هدف، نخست خلاصه ای از اسطوره آفرینش در قالب تقسیم بندی سه گانه ای روایت و پس از آن با تقسیم داستان ضحاک به سه پاره مشخص، این نتیجه مطرح شده است که برش های سه گانه داستان ضحاک بر سه دوره سه هزارساله مورد بحث قابل تطبیق است و زروان، اهریمن، اورمزد و کنش های آنها به ترتیب در قالب شخصیت ها و کردارهای داستانی جمشید، ضحاک و فریدون بازآفرینی شده اند.
پژوهشی در اندیشه های فردوسی
حوزه های تخصصی: