آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

در دل زمان است که زندگی آدمی جریان دارد؛ در قلمرو زمان است که رویدادها یا شیوه اندیشیدن، که در مجموع تاریخ جهان را می سازند به دنبال هم می آیند و در خلال زمان است که انسان تاریخ را می نویسد. از همین رو مکانی که در آن نگاه می کنیم و در آن بررسی می کنیم، از نظر فلسفی با مکانی که در آن می بینیم بسیار متفاوت است؛ مکانی که در آن می بینیم، همیشه مکان بازنمایی شهره در زمانی دیگر است. لوسین فِور، Lucien Fevre مورخ فرانسوی، معتقد است: «تاریخ واقعی، علم رویدادهای تاریخ نیست، بلکه دانش شناخت آدمی است در دل زمان و زمان در عین تداوم، پیوسته دچار تغییر و تحول است.»1 در چنین دیدگاهی تاریخ را در یک زمان تاریخی به تصویر می کشیم که دارای عناصر و گشتاورهای معینی است و با دقایق تاریخی زمانی که در ارتباط با آن بحث می کنیم در تفاوت هویتی قرار دارد.رویدادهای تاریخی نه تنها در طول زمان، بلکه، در گستره مکان نیز به وقوع می پیوندند. وقایع تاریخی در ارتباط با افراد، مانند رویدادهای کند و بی شتاب تاریخ گروه های انسانی، با دو محور مختصات جدایی ناپذیر در گذشته نگاشته می شوند: محور مختصات زمان و محور مختصات مکان یا فضا و محیط جغرافیایی.2 از همین رو باید در مباحث تاریخی، در مورد موضوع های گوناگون به «زمان و فضای تاریخی» توجه کرد

متن

 

     ‌اعتراض‌ بزرگ‌

 

سخنی‌ کوتاه‌ به‌ جای‌ پیشگفتار

 

در دل‌ زمان‌ است‌ که‌ زندگی‌ آدمی‌ جریان‌ دارد؛ در قلمرو زمان‌ است‌ که‌ رویدادها یا شیوه‌ اندیشیدن، که‌ در مجموع‌ تاریخ‌ جهان‌ را می‌سازند به‌ دنبال‌ هم‌ می‌آیند و در خلال‌ زمان‌ است‌ که‌ انسان‌ تاریخ‌ را می‌نویسد. از همین‌ رو مکانی‌ که‌ در آن‌ نگاه‌ می‌کنیم‌ و در آن‌ بررسی‌ می‌کنیم، از نظر فلسفی‌ با مکانی‌ که‌ در آن‌ می‌بینیم‌ بسیار متفاوت‌ است؛ مکانی‌ که‌ در آن‌ می‌بینیم، همیشه‌ مکان‌ بازنمایی‌ شهره‌ در زمانی‌ دیگر است. لوسین‌ فِور، Lucien Fevre مورخ‌ فرانسوی، معتقد است: «تاریخ‌ واقعی، علم‌ رویدادهای‌ تاریخ‌ نیست، بلکه‌ دانش‌ شناخت‌ آدمی‌ است‌ در دل‌ زمان‌ و زمان‌ در عین‌ تداوم، پیوسته‌ دچار تغییر و تحول‌ است.»1 در چنین‌ دیدگاهی‌ تاریخ‌ را در یک‌ زمان‌ تاریخی‌ به‌ تصویر می‌کشیم‌ که‌ دارای‌ عناصر و گشتاورهای‌ معینی‌ است‌ و با دقایق‌ تاریخی‌ زمانی‌ که‌ در ارتباط‌ با آن‌ بحث‌ می‌کنیم‌ در تفاوت‌ هویتی‌ قرار دارد.

 

رویدادهای‌ تاریخی‌ نه‌ تنها در طول‌ زمان، بلکه، در گستره‌ مکان‌ نیز به‌ وقوع‌ می‌پیوندند. وقایع‌ تاریخی‌ در ارتباط‌ با افراد، مانند رویدادهای‌ کند و بی‌شتاب‌ تاریخ‌ گروه‌های‌ انسانی، با دو محور مختصات‌ جدایی‌ناپذیر در گذشته‌ نگاشته‌ می‌شوند: محور مختصات‌ زمان‌ و محور مختصات‌ مکان‌ یا فضا و محیط‌ جغرافیایی.2 از همین‌ رو باید در مباحث‌ تاریخی، در مورد موضوع‌های‌ گوناگون‌ به‌ «زمان‌ و فضای‌ تاریخی» توجه‌ کرد.

 

این‌ معنا، جز بدیهیات‌ یقینی‌Opodictic) )، مطالعه‌ تاریخی‌ است‌ که‌ از همان‌ آغاز دست‌اندرکار تاریخ‌ را ملزم‌ می‌کند که‌ محل‌ حدوث‌ واقعه‌ها را تعیین‌ و هویت‌ مکان‌های‌ تاریخی‌ را مشخص‌ کند و حتی‌ محدوده‌ رویدادها و تأثیرات‌(Impacts)  به‌ دست‌ آمده‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسی‌ قرار دهد.

 

در این‌ مقاله، اگر چه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ فرصت‌ بررسی‌ دقیق‌ و همه‌جانبه‌ این‌ مهم‌ فراهم‌ نیست‌ و نگارنده‌ نیز هیچ‌ ادعایی‌ در زمینه‌ تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری‌ ندارد، اما بر آن‌ است‌ تا سر حد امکان‌ و حوصله‌ بحث‌ حاضر در ارتباط‌ با موضوع، یعنی‌ «تاریخ‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در ایران»، این‌ بدیهیات‌ را به‌ فراموشی‌ نسپارد.

 

مقدمه‌

 

پدیده‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در بستر تعاملات‌ موجود میان‌ جغرافیای‌ ذهنی‌ و عینی‌ دانشگاه، با مسائل‌ جامعه‌ و تغییر و تحولات‌ موجود در آن‌ شکل‌ می‌گیرد و از هویتی‌ سازنده‌ برخوردار است. موفقیت‌ دولت‌های‌ نوخاسته‌ و مدرن‌ در اجرای‌ برنامه‌ نوسازی‌ تا حد زیادی‌ به‌ نحوه‌ پیشرفت‌ سیستم‌ دانشگاهی‌ در آن‌ کشورها پیوند خورده‌ است. از همین‌ رو، دانشگاه‌ را نیز همانند پرچم، سرود ملی، ارتش، و... جزیی‌ از حاکمیت‌ یک‌ کشور و نشانه‌ نوبودن‌ به‌ شمار می‌آورند.

 

فضای‌ تاریخی‌ جنش‌ دانشجویی‌ در جغرافیای‌ دانشگاه‌ شکل‌ می‌گیرد؛ و زمان‌ تاریخی‌ آن‌ صرف‌نظر از تغییرات‌ و تحولات‌ موجود در سطوح‌ خُرد به‌ شکل‌گیری‌ تفکرات‌ دانشگاهی‌ پسا مدرس‌گرایی‌ باز می‌گردد. نفی‌ مبانی‌ «اسکولاتیک» و رویکرد به‌ اندیشه‌های‌ نو در عصر روشنگری‌ و پس‌ از آن، محیطی‌ را فراهم‌ آورده‌ است‌ به‌ نام‌ دانشگاه. در دانشگاه‌ هدف، جست‌وجوی‌ معرفت‌ در فضای‌ اومانیستی‌ است؛ این‌ فضا از کلام‌ دوری‌ می‌جوید و به‌ بازآفرینی‌ معرفت‌ در پرتو عقل‌ بشری‌ و تکیه‌ بر آن‌ در راه‌ حل‌ مسائل‌ تأکید دارد. طبیعت‌ و سروش‌ گوناگون‌ آن‌ و ماورأ طبیعت‌ و سپهر عرفان‌ آن‌ در ظرفیت‌ «فهم‌ و ادارک‌ خرد و معرفت‌ انسانی» شکل‌ می‌گیرد و درک‌ این‌ فضا، و زمان‌ تاریخی‌ تاثیر آن، از ضرورت‌های‌ درک‌ عمیق‌ و همه‌ جانبه‌ تحرکات‌ حاصل‌ در چنین‌ فضایی‌ است.

 

امروزه، بررسی‌ جایگاه‌ رفیع‌ دانشگاه‌ در تغییر و تحولات‌ جوامع‌ مختلف، یکی‌ از موضوعات‌ بسیار مهم‌ در مطالعات‌ سیاسی‌ --- اجتماعی‌ است. جنبش‌ دانشجویی‌ در زیست‌بوم‌(Ecology)  دانشگاه‌ حیات‌ می‌یابد و در بستر تعاملات‌ اجتماعی‌ در فضای‌ گفتمانی‌ معرفت‌ شناختانه‌ خود، واجد مختصات‌ سیاسی‌ و براساس‌ همین‌ معنا، در کنار «پدیده‌ روشنفکری» و در کنش‌ متقابل‌ با «نخبگان‌ حکومتی» قرار می‌گیرد.

 

بررسی‌ تاریخ‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در ایران‌ نیز، از چنین‌ دیدگاهی‌ متأثر است؛ برای‌ بررسی‌ آن‌ در دهلیزهای‌ هزار توی‌ تاریخ‌ می‌بایست‌ به‌ دنبال‌ بازیافت‌ «فضای‌ تاریخی» حدوث‌ و حصول‌ آن‌ رفت‌ و حرکت‌ این‌ جنبش‌ را در این‌ «فضای‌ تاریخی» در «زمان‌های‌ تاریخی» گوناگون‌ بازیافت‌ و تعریف‌ کرد.

 

ایران‌ و تاسیس‌ دانشگاه‌

 

دانشگاه‌ تهران‌ در چارچوب‌ سیاست‌های‌ توسعه‌ و نوسازی‌ رضاشاه‌ در سال‌ 1313 ش، تاسیس‌ شد. رضاشاه‌ در این‌ دوران، نوسازی‌ در حوزه‌های‌ اقتصادی‌ و فرهنگی‌ و اداری‌ را در قالب‌ شبه‌ مدرنیسم‌ اروپایی‌ و نفی‌ سنت‌ها و عدم‌ نقد فرهنگ‌ سنتی‌ جامعه‌ آغاز کرد و به‌ طور همزمان‌ با ایجاد نوعی‌ دیکتاتوری‌ به‌ سرکوب‌ نیروهای‌ سیاسی‌ و تضعیف‌ نهادهای‌ دموکراتیک‌ نظیر پارلمان، احزاب‌ و مطبوعات‌ مستقل‌ پرداخت.3

 

اقدام‌ رضاشاه‌ در بستر تغییر و تحولات‌ پروژه‌گونه‌ای‌ رخ‌ داد که‌ تاسیسی‌ محسوب‌ می‌شد نه‌ تکوینی؛ و اضافه‌ بر اینها دارای‌ درونمایه‌هایی‌ بازدارنده‌ در ارتباط‌ با انسداد سیر تکوینی‌ حرکت‌ انقلابی‌ ملت‌ ایران‌ در به‌ فعلیت‌ رساندن‌ شعارهای‌ آزادی‌طلبانه‌ و استقلال‌ خواهانه‌ مشروطه، بود؛ لذا، تلاشی‌ در جهت‌ ایجاد ساختاری‌ مدرن‌ در جامعه‌ای‌ سنتی‌ و به‌ هدف‌ نمایش‌ مدرن‌گرایی‌ صورت‌ گرفت؛ که‌ تنها ظواهر مدرنیسم‌ را هدف‌ قرار داده‌ بود و در تعارض‌ با مدرنیته‌ قرار می‌گرفت. از این‌ رو چالش‌ موجود و کلاسیک‌ پان‌ اسلامیسم‌ و پایان‌ ایرانیسم‌ را با مقوله‌ دیگری‌ به‌ نام‌ «پان‌ مدرنیسم» پیوند زد.

 

مخبرالسلطنه‌ هدایت، در هنگام‌ گذاشتن‌ نخستین‌ سنگ‌ بنای‌ دانشگاه‌ تهران‌ با اشاره‌ به‌ ساختمان‌ راه‌آهن‌ که‌ در زمان‌ صدارت‌ خودش‌ صورت‌ گرفته‌ بود، چنین‌ گفت: «چند سال‌ قبل، ذات‌ مقدس‌ شاهانه‌ کلنگی‌ بر زمین‌ زدند که‌ اوضاع‌ جسمی‌ مردم‌ این‌ مرز و بوم‌ را اصلاح‌ نمود و امروز به‌ بنای‌ موسسه‌ای‌ شروع‌ می‌فرمایند که‌ عقل‌ و روح‌ مردم‌ این‌ مملکت‌ را اصلاح‌ می‌نماید.»4

 

این‌ در حالی‌ بود که‌ جمله‌ نخست‌ از این‌ فراز از سخن‌ او با کاربرد «ذات‌ مقدس‌ شاهانه» یادآور ادبیات‌ سنتی‌ مدرس‌گرایانه‌ بود و نشان‌ می‌داد ایران‌ بدون‌ گذر از مدرنیته، خواهان‌ مدرنیسم‌ است؛ جسدی‌ بی‌روح‌ که‌ باید در دستگاه‌ غیرطبیعی‌ وابستگی‌ به‌ اجانب‌ نگهداری‌ شود.

 

از همین‌ رو، رضاشاه‌ و تفکر رضاشاهی‌ حاکم‌ در عصر پهلوی، برخلاف‌ اقدام‌هایی‌ که‌ برای‌ گسترش‌ آموزش‌های‌ جدید در ایران‌ و سازماندهی‌ دانشکده‌های‌ پراکنده‌ و تاسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ کرد، همواره‌ نگران‌ این‌ موضوع‌ بود که‌ دانشجویان‌ به‌ افکار آزادی‌خواهانه‌ روی‌ آورند. وی‌ انتظار داشت‌ دانشجویان‌ از تمدن‌ غرب، تنها آموزش‌های‌ صنعتی‌ و آداب‌ فرنگی‌ را یاد بگیرند.

 

اولین‌ جرقه‌ها

 

اولین‌ جرقه‌های‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در دوگانگی‌ رفتاری‌ دیکتاتوری‌ رضاشاه‌ بروز پیدا کرد. دیکتاتوری‌ رضاشاه، برخلاف‌ تحرکات‌ نوسازانه‌ و بروز گرایشات‌ ناسیونال‌ --- شوونیستی‌ او بسیار بارز بود؛ وابستگی‌ به‌ غرب‌ و نابرابری‌های‌ موجود در جامعه، زمینه‌ساز بخشی‌ از نارضایتی‌های‌ دانشجویان‌ بود. در سال‌ 1309 قبل‌ از تشکیل‌ دانشگاه‌ تهران، دانشجویان‌ ایرانی‌ مقیم‌ اروپا، با تشکیل‌ کنگره‌ای‌ در کلن، خواستار آزادی‌ همه‌ زندانیان‌ سیاسی‌ و ایجاد جمهوری‌ شدند و رضاشاه‌ را «آلت‌ دست‌ امپریالیسم‌ انگلیس» خواندند.

 

سال‌ بعد، گروهی‌ از دانشجویان‌ مقیم‌ مونیخ‌ که‌ با اعضای‌ باقیمانده‌ فرقه‌ کمونیست‌ ایران‌ همکاری‌ نزدیک‌ داشتند، نشریه‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ «پیکار» منتشر کردند؛ اما کوشش‌ رضاشاه‌ برای‌ ممانعت‌ انتشار آن‌ توسط‌ دولت‌ آلمان‌ به‌ ثمر نشست. رضاشاه‌ به‌ مجلس‌ فرمان‌ داد تا قانونی‌ برای‌ حفظ‌ امنیت‌ ملی(!) تصویب‌ کنند. براساس‌ این‌ قانون‌ سازمان‌هایی‌ که‌ «پادشاهی‌ مشروطه» را به‌ خطر می‌انداختند، یا «مرام‌ اشتراکی» را تبلیغ‌ می‌کردند، به‌ ده‌ سال‌ زندان‌ محکوم‌ می‌شدند.

 

در سال‌های‌ 1313 و 1315، اعتصاب‌هایی‌ توسط‌ دانشجویان‌ پزشکی‌ و تربیت‌ معلم‌ صورت‌ گرفت. در سال‌ 1316 دانشجویان‌ دانشکده‌ حقوق‌ در اعتراض‌ به‌ هزینه‌های‌ بیهوده‌ برای‌ آماده‌ کردن‌ دانشگاه‌ جهت‌ بازدید ولی‌عهد در کلاس‌ها حاضر نشدند. آنها شکایت‌ داشتند که‌ وقتی‌ اکثر روستاها، فاقد امکانات‌ آموزشی‌ هستند، چرا بیش‌ از 000/120 ریال‌ برای‌ خرید ادکلن، جهت‌ معطر کردن‌ سالن‌های‌ دانشگاه‌ هزینه‌ شده‌ است؟ در همان‌ سال‌ بیست‌ فارغ‌التحصیل‌ دانشگاه‌ که‌ بیشتر آنها در حال‌ گذراندن‌ خدمت‌ سربازی‌ بودند، به‌ جرم‌ پشتیبانی‌ از فاشیسم‌ و توطئه‌ برای‌ قتل‌ شاه‌ بازداشت‌ شدند و رهبر گروه--- دانشجوی‌ 26 ساله‌ رشته‌ حقوق‌ و دارای‌ درجه‌ ستوان‌ دومی‌ --- به‌ طور پنهانی‌ اعدام‌ شد.5

 

در این‌ فضای‌ تاریخی، زمانه‌ تاریخی، متبلورساز گرایش‌های‌ مارکسیستی‌ متاثر از پیروزی‌ انقلاب‌ اکتبر 1917 م‌ است؛ در چنین‌ بافتی، گروهی‌ با گرایش‌های‌ مارکسیستی‌ و به‌ صورت‌ مخفی، حول‌ محور مجله‌ «دنیا» که‌ توسط‌ دکتر تقی‌ ارانی‌ منتشر می‌شد، گرد آمدند. دکتر ارانی، گروهی‌ را سازمان‌ داد که‌ پس‌ از دستگیری، به‌ گروه‌ 53 نفر مشهور شد. اعضای‌ این‌ گروه‌ به‌ طور عمده‌ از دانشجویان‌ و استادان‌ دانشگاه‌ تهران‌ بودند. از دیدگاه‌ این‌ گروه، دولت‌ رضاشاه‌ یک‌ دولت‌ بورژوازی‌ وابسته‌ به‌ اردوگاه‌ سرمایه‌داری، به‌ ویژه‌ انگلستان‌ بود. از این‌ رو تلاش‌ برای‌ برداشتن‌ چنین‌ سیستمی‌ یکی‌ از اهداف‌ آنان‌ به‌ شمار می‌رفت.6

 

گروه‌ 53 نفر با گرایش‌های‌ انقلابی‌ و تحت‌ تاثیر حزب‌ توده‌ ایران‌ و حزب‌ کمونیست‌ آلمان‌ در اردیبهشت‌ 1316 به‌ اتهام‌ تشکیل‌ سازمان‌ مخفی، انتشار بیانیه‌ ماه‌ مه‌ «روز کارگر»، سازماندهی‌ اعتصاب‌های‌ دانشکده‌ فنی‌ و کارخانه‌ نساجی‌ اصفهان‌ و ترجمه‌ کتاب‌هایی‌ مانند «کاپیتال‌ مارکس» و «مانیفیست‌ کمونیست» دستگیر و به‌ مجازات‌ مالی‌ محکوم‌ شدند.

 

جنبش‌ دانشجویی‌ در این‌ دوره، فاقد الگوی‌ معین‌ و محصول‌ فعالیت‌های‌ پراکنده‌ دانشجویی‌ است. تازه‌ تاسیس‌ بودن‌ دانشگاه‌ و بافت‌ جمعیتی‌ محصول‌ حضور طبقات‌ بالای‌ جامعه‌ در دانشگاه‌ تهران، از عوامل‌ بی‌شکلی‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در این‌ زمان‌ (1313 تا شهریور 1320) به‌ حساب‌ می‌آیند.

 

دوران‌ شکل‌گیری‌ جنبش‌ دانشجویی‌

 

سال‌های‌ 1320 تا 1353، سال‌های‌ پر فراز و نشیب‌ تاریخ‌ جهان‌ را رقم‌ می‌زنند و ایران‌ چه‌ در سطح‌ ملی‌ و چه‌ در سطوح‌ فراملی‌ و فروملی‌ از این‌ فراز و نشیب‌ها تاثیر می‌پذیرد.

 

از منظر فروملی، شکاف‌ طبقاتی‌ میان‌ فقرا و ثروتمندان‌ در این‌ دوران‌ کاملاً‌ واضح‌ بود. فقر و گرفتاری‌ توده‌های‌ مردم‌ تشدید و ثروتمند شدن‌ تجار و زمین‌داران، کیان‌ اجتماع‌ را تهدید می‌کرد. هر یک‌ از دولت‌های‌ اشغالگر با استفاده‌ از ابزارهای‌ مختلف‌ در پی‌ بسط‌ و تعمیق‌ حوزه‌ نفوذ و سلطه‌ خود بودند. رضاشاه‌ رفته‌ بود، ولی‌ طبقه‌ حاکمه‌ به‌ جا مانده. دستخوش‌ هیچ‌گونه‌ تغییری‌ نشد؛ تنها تغییر این‌ بود که‌ شاه‌ جوان‌ کم‌تجربه‌ و فاقد ویژگی‌های‌ شخصیتی‌ پدر قدرتمند خود سر کار آمد و قدرت‌ انباشته‌ شده‌ در دست‌ رضاخان، در بین‌ شبه‌نهادهای‌ موجود تقسیم‌ شد.

 

جریانات‌ روشنفکری‌ در اثر تنوع‌ مطبوعات‌ و دیدگاه‌های‌ متفاوت، احزاب‌ و گروه‌های‌ سیاسی‌ --- فرهنگی، دچار تحولات‌ گسترده‌ای‌ شد؛  در این‌ فضا نیز گروه‌های‌ چپ‌ و متمایل‌ به‌ اندیشه‌های‌ غیر بومی‌ مجالی‌ برای‌ تنفس‌ تفکرات‌ اسلامی‌ باقی‌ نمی‌گذاشتند.

 

حزب‌ توده‌ برای‌ گسترش‌ فعالیت‌ خود در این‌ دوران، در فروردین‌ 1322 «سازمان‌ جوانان‌ حزب‌ توده» را تشکیل‌ داد. اعضای‌ آن‌ بین‌ 13 تا 23 سال‌ سن‌ داشتند و عملاً‌ پس‌ از این‌ دوران‌ به‌ عضویت‌ حزب‌ توده‌ درمی‌آمدند. این‌ سازمان‌ در اوایل‌ همان‌ سال‌ در نزدیکی‌ دانشکده‌ پزشکی‌ دانشگاه‌ تهران، یک‌ اتحادیه‌ دانشجویی‌ تشکیل‌ داد. در بهمن‌ 1322، مقام‌های‌ دانشگاه‌ این‌ اتحادیه‌ را به‌ عنوان‌ نماینده‌ رسمی‌ دانشجویان‌ پزشکی‌ و داروسازی‌ به‌ رسمیت‌ شناختند؛ در سال‌ 1334 این‌ اتحادیه‌ها در دانشکده‌های‌ حقوق، فنی، ادبیات‌ و کشاورزی‌ نیز پذیرفته‌ شدند. در سال‌های‌ 1325 تا 1327 (سال‌های‌ عقب‌نشینی‌ حزب‌ توده‌ و انشعاب‌های‌ داخلی) هنوز هم‌ این‌ حزب‌ در دانشگاه‌ تهران‌ قدرتمند بود. در بهمن‌ ماه‌ 1327 سازمان‌ جوانان‌ و اتحادیه‌ دانشجویان‌ به‌ همراه‌ حزب‌ توده‌ غیرقانونی‌ اعلام‌ شدند؛ اما از میان‌ اعضای‌ دانشکده‌ها، انجمن‌ جوانان‌ دموکرات‌ و سپس‌ سازمان‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ که‌ با اتحادیه‌ بین‌المللی‌ دانشجویان‌ در پراگ‌ پیوند داشت، به‌ وجود آمدند و اهداف‌ حزب‌ توده‌ را پی‌گیری‌ کردند. نفوذ حزب‌ توده‌ در میان‌ دانشجویان‌ در زمان‌ دوستی‌ دکتر مصدق‌ نیز ادامه‌ داشت. «تهران‌ مصور» در سال‌ 1330 نوشت‌ 25 درصد از دانشجویان، اعضای‌ مخفی‌ حزب‌ توده‌ و 50 درصد هوادار حزب‌ بودند.

 

فضای‌ سال‌های‌ نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت، حمایت‌ این‌ حزب‌ از واگذاری‌ امتیاز نفت‌ شمال‌ به‌ شوروی، واگذاری‌ تشکیلات‌ حزب‌ توده‌ به‌ فرقه‌ دموکرات‌ در آذربایجان‌ و شرکت‌ در کابینه‌ ائتلافی‌ قوام، به‌ تردید و انتقاد برخی‌ از اعضای‌ برجسته‌ و هواداران‌ حزب‌ انجامید و در نهایت‌ به‌ انشعاب‌ کسانی‌ نظیر خلیل‌ ملکی‌ و جلال‌ آل‌ احمد منجر شد( سال‌ 1326).

 

جنبش‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ رهبری‌ دکتر محمدمصدق‌ و آیت‌ الله‌ کاشانی‌ در تقویت‌ نیروهای‌ ملی‌ و مذهبی‌ در مقابل‌ توده‌ای‌ها انجامید. در همان‌ حال‌ باقیمانده‌ اعضای‌ سازمان‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ هم‌ در کنترل‌ حزب‌ و دانشجویان‌ توده‌ای‌ بودند. آنها در تحلیل‌های‌ خود که‌ از طریق‌ هفته‌ نامه‌ «دانشجو» که‌ با مسوولیت‌ توران‌ جاوید منتشر می‌شد، جبهه‌ ملی‌ را «ترکیبی‌ از جاسوسان‌ و مزدوران‌ امپریالیسم‌ و مطرودین‌ احزاب‌ سیاسی‌ و معدودی‌ ساده‌لوح‌ و فریب‌خورده» معرفی‌ کردند و معتقد بودند «این‌ جبهه‌ امپریالیستی‌ در کار مبارزان‌ واقعی‌ و صمیمی‌ ملت‌ ایران‌ اخلال‌ می‌کند.»7

 

این‌ سازمان‌ عمده‌ترین‌ اعتراض‌های‌ سیاسی‌ را بر ضد دولت‌ دکتر مصدق‌ انجام‌ داد. از جمله‌ آن‌ اعتراض‌ها، مخالفت‌ سرسختانه‌ با لایحه‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ در اردیبهشت‌ 1330، مخالفت‌ با گرفتن‌ مالیات‌ تحصیلی‌ از دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران، مخالفت‌ با افزایش‌ خدمت‌ نظام‌ وظیفه‌ دانشجویان‌ و... را می‌توان‌ نام‌ برد.

 

دانشجویان‌ هوادار حزب‌ توده‌ به‌ همراه‌ دیگر هواداران‌ این‌ حزب‌ در فاصله‌ روزهای‌ 25 تا 28 مرداد 1332 با انجام‌ تظاهرات‌ و ایجاد اغتشاش‌ در سطح‌ شهر تهران، در ایجاد زمینه‌ برای‌ انجام‌ کودتای‌ 28 مرداد تاثیر بسزایی‌ داشتند. در این‌ مقطع‌ بخشی‌ از جنبش‌ دانشجویی‌ با حرکات‌ افراطی‌ خود که‌ ناشی‌ از نداشتن‌ شناخت‌ صحیح‌ از اوضاع‌ زمان‌ و وابستگی‌ کامل‌ به‌ حزب‌ توده‌ بود، در شکست‌ نهضت‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ مؤ‌ثر واقع‌ شد.

 

در سال‌های‌ اولیه‌ دهه‌ 1320 با وجود امواج‌ فکری‌ شوونیستی، غرب‌گرا، چپ‌گرا و... که‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ را به‌ شدت‌ مورد حمله‌ قرار می‌دادند، گروه‌های‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ درصدد دفاع‌ از فرهنگ‌ اسلامی‌ برآمدند. تشکیل‌ «کانون‌ نشر حقایق‌ اسلامی» در مشهد --- محمدتقی‌ شریعتی‌ --- «اتحادیه‌ مسلمین‌ و جمعیت‌ مبارزه‌ با بی‌دینی» ---- نواب‌ صفوی‌ و حاج‌ سراج‌ انصاری‌ --- «جامعه‌ اسلامی» ---- شیخ‌ عباسعلی‌ اسلامی‌ --- «کانون‌ اسلام» ---- آیت‌الله‌ طالقانی‌ و آقای‌ مهیاری‌ --- و فعالیت‌های‌ سیاسی‌ آیت‌الله‌ کاشانی‌ و فدائیان‌ اسلام، واکنشی‌ در برابر مشکلات‌ فکری‌ و سیاسی‌ موجود در جامعه‌ ایران‌ آن‌ روز بود.

 

انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان، نخستین‌ تشکل‌ اسلامی‌ رسمی‌ و علنی‌ در تاریخ‌ دانشگاه‌های‌ ایران‌ معاصر است. دکتر حجت‌الله‌ آزاد از بنیانگذاران‌ این‌ انجمن، تاسیس‌ آن‌ را در سال‌ 1322 و در دانشکده‌ پزشکی‌ دانشگاه‌ تهران‌ معرفی‌ کرده‌ است.8

 

فعالیت‌های‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ به‌ زودی‌ به‌ تمام‌ دانشگاه‌ها سرایت‌ کرد و با وجود تمام‌ موانع‌ و کمبودها، گسترش‌ یافت.

 

انتشار نشریاتی‌ چون‌ «نشریه‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان» و مجلات‌ «فروغ‌ علم» و «گنج‌ شایگان» در راه‌ گسترش‌ عقاید این‌ گروه‌ قدم‌های‌ عمده‌ای‌ برداشت؛ فعالیت‌های‌ مذهبی‌ و عقیدتی‌ با فعالیت‌های‌ سیاسی‌ و موضع‌گیری‌هایی‌ در این‌ جهت‌ همراه‌ بود. مواضع‌ این‌ گروه‌ در برابر جنگ‌ اول‌ اعراب‌ و اسرائیل، تشکیل‌ دولت‌ اسرائیل‌ در سرزمین‌های‌ اشغالی‌ و در دوران‌ دکتر مصدق‌ از این‌ نمونه‌اند.

 

در اوایل‌ دهه‌ 1320، گروهی‌ دیگر از دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ نهضت‌ خداپرستان‌ سوسیالیست‌ را بنیان‌ نهادند. دو گروه‌ عمده‌ این‌ گرایش‌ یکی‌ در  دانشکده‌ فنی‌ به‌ رهبری‌ جلال‌ آشتیانی‌ و دیگری‌ در دانشکده‌ حقوق‌ به‌ رهبری‌ محمد نخشب‌ به‌ وجود آمد و با به‌ هم‌ پیوستن‌ آنها این‌ نهضت‌ شکل‌ گرفت. این‌ گروه‌ علاوه‌ بر استفاده‌ از امکانات‌ درون‌ گروهی‌ برای‌ آموزش‌ فلسفه‌ و تاریخ‌ معاصر با شرکت‌ در سخنرانی‌های‌ آیت‌ الله‌ طالقانی‌ و بحث‌های‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ و کانون‌ نشر حقایق‌ اسلامی‌ برای‌ تقویت‌ فکری‌ خود بهره‌ می‌بردند. نخشب‌ نظریه‌پرداز این‌ گروه، کاربرد مذهب‌ و خداپرستی‌ را برای‌ ترمیم‌ نظرهای‌ مارکسیستی‌ لازم‌ می‌دانست. در مجموع‌ این‌ عده‌ به‌ لحاظ‌ فکری‌ و فلسفی، توحید را به‌ عنوان‌ جهان‌بینی‌ پذیرفته‌ بودند و به‌ لحاظ‌ اقتصادی‌ به‌ سوسیالیسم‌ گرایش‌ داشتند و به‌ لحاظ‌ سیاسی‌ درصدد مبارزه‌ با استبداد و خواهان‌ دخالت‌ مردم‌ در سرنوشت‌ خود بودند.9

 

احزاب‌ و گروه‌های‌ سیاسی‌ ملی‌گرا مانند جمعیت‌ مردم‌ ایران، ملت‌ ایران، زحمتکشان‌ و نیروی‌ سوم‌ که‌ دارای‌ گرایشات‌ ملی‌ بودند، در دوران‌ جنبش‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ با پیش‌بینی‌ و راه‌اندازی‌ تشکیلات‌ خاص‌ با دانشگاه‌ ارتباط‌ پیدا کردند. تشکیل‌ دانشجویان‌ وابسته‌ به‌ نهضت‌ ملی‌ در دانشگاه‌ در این‌ زمینه‌ صورت‌ گرفت. در شکل‌گیری‌ «سازمان‌ صنفی‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران» و در انتخابات‌ سازمان‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ در سال‌ 1329، دانشجویان‌ طرفدار جنبش‌ ملی‌کردن‌ صنعت‌ نفت، رای‌ اکثریت‌ را به‌ دست‌ آوردند؛ اما طرفداران‌ حزب‌ توده‌ در دانشگاه‌ نتایج‌ انتخابات‌ را نپذیرفتند. دانشجویان‌ طرفدار نهضت‌ ملی‌ صنعت‌ نفت‌ نیز بلافاصله‌ «سازمان‌ صنفی‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران» را به‌ وجود آوردند. این‌ سازمان‌ در دوران‌ سخت‌ نهضت، کمک‌های‌ خود را از حرکت‌ ملی‌ دریغ‌ نکرد؛ در فعالیت‌هایی‌ نظیر خرید قرضه‌ ملی، تظاهرات‌ 30 تیر 1331 (برای‌ برکناری‌ قوام‌ و بازگشت‌ دکتر مصدق)، مقابله‌ با توطئه‌ 9 اسفند 1331 (برای‌ سوء قصد به‌ جان‌ نخست‌وزیر)، و حفاظت‌ از منزل‌ وی‌ نیز کارآیی‌ خود را نشان‌ داد.

 

16 آذر، آذرخش‌ سپهر جنبش‌ دانشجویی‌

 

جنبش‌ دانشجویی‌ در فضای‌ اختناق‌ پس‌ از کودتای‌ 1332 و فضای‌ به‌ اصطلاح‌باز سیاسی‌ 1339 تا 1341 با دو سرکوب‌ اساسی‌ 16 آذر 1332 و اول‌ بهمن‌ 1340 مواجه‌ شد؛ در این‌ میان‌ 16 آذر چونان‌ آذرخشی‌ در آسمان‌ دانشگاه‌ و سپهر فعالیت‌ سیاسی‌ دانشجویان‌ درخشید.

 

در اعتراض‌ به‌ مشکلات‌ پس‌ از کودتا و ورود دنیس‌ رایت--- کاردار جدید انگلیس‌ در ایران‌ --- دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ در روز 14 آذر تظاهراتی‌ را آغاز کردند. در 15 آذر این‌ تظاهرات‌ به‌ خارج‌ از دانشگاه‌ کشیده‌ شد و ماموران‌ نیروی‌ انتظامی‌ شماری‌ از آنها را دستگیر کردند و تعدادی‌ را مجروح‌ ساختند.

 

دانشجویان‌ در آستانه‌ ورود نیکسون، معاون‌ رئیس‌جمهور امریکا به‌ تهران‌ در 18 آذرماه، برای‌ رژیم‌ کودتا خطرناک‌ جلوه‌ کردند، لذا در روز 11 آذرماه‌ نیروهای‌ لشگر 2 زرهی‌ به‌ دانشگاه‌ تهران‌ اعزام‌ شدند. با ورود سربازان‌ در ساعت‌ 10 صبح‌ به‌ دانشکده‌ فنی‌ و به‌ بهانه‌ شناسایی‌ دانشجویانی‌ که‌ به‌ سربازها اهانت‌ کرده‌ بودند، رئیس‌ دانشکده‌ فنی‌ --- مهندس‌ خلیلی‌ --- برای‌ جلوگیری‌ از هر گونه‌ درگیری‌ و خونریزی‌ احتمالی، زنگ‌ کلاس‌ها را زودتر از موعد مقرر به‌ صدا درآورد؛ و از طریق‌ مستخدمان‌ به‌ دانشجویان‌ پیام‌ داد که‌ با آرامش‌ دانشکده‌ را ترک‌ کنند. وقتی‌ دانشجویان‌ در حال‌ خروج‌ بودند، با سرنیزه‌های‌ سربازان‌ روبه‌رو شدند. حاصل‌ این‌ تحرک‌ برخورد دانشجویان‌ و درگیری‌ آنها با مهاجمان‌ بود که‌ به‌ شهادت‌ سه‌ تن‌ از دانشجویان‌ انجامید و تعداد زیادی‌ نیز مجروح‌ شدند.

 

مهدی‌ شریعت‌ رضوی، احمد قندچی‌ و مصطفی‌ بزرگ‌نیا سه‌ نام‌ دیرآشنای‌ جنبش‌ دانشجویی‌ است‌ که‌ روز 16 آذر از خط‌ خطر گذشتند و در پهن‌دشت‌ تاریخ‌ به‌ خاطره‌ها پیوستند.

 

حادثه‌ 16 آذر 1332 به‌ عنوان‌ روز «مقاومت‌ تاریخی» در تاریخ‌ دانشگاه‌ تهران‌ ثبت‌ شد. از آن‌ پس‌ همه‌ ساله، با وجود کوشش‌ رژیم‌ و سازمان‌ امنیت‌ کشور (ساواک) دانشجویان‌ این‌ روز را پاس‌ داشتند و 16 آذر به‌ عنوان‌ روز دانشجو معنا پیدا کرد و در تقویم‌ گنجانده‌ شد.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1- ساماران، شنارل، روش‌های‌ پژوهش‌ در تاریخ، گروه‌ مترجمان، جلد اول، چاپ‌ دوم‌ (تهران: انتشارات‌ آستان‌ قدس‌ رضوی. 1375) ص‌ 87.

 

2- پیشین، ص‌ 107.

 

3- کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی‌ ایران، ترجمه‌ محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، چاپ‌ سوم‌ (تهران: نشر مرکز، 1373) صص‌ 181 - 149.

 

4- مکی، حسین، تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران، جلد6، (تهران: نشر یاسر، بی‌تا) ص‌ 200.

 

5- آبراهامیان، پروانه، ایران‌ میان‌ دو انقلاب، ترجمه‌ احمد گل‌محمدی، ابراهیم‌ فتاحی‌ (تهران: نشر نی، 1377) صص‌ -3 192.

 

6- کامبخش، عبدالصمد، شهدای‌ درباره‌ تاریخ‌ جنبش‌ کارگری، ج. 6 (تهران: حزب‌ توده، 1360) صص‌ -7 32.

 

7- جیرانی، هوشنگ، جنبش‌ دانشجویی‌ ایران‌ ---1332 1357، پایان‌نامه‌ فوق‌لیسانس‌ علوم‌ سیاسی‌ دانشگاه‌ تهران‌ 1377 ص‌ 20.

 

8- یوسفی‌ اشکوری، حسن، در تکاپوی‌ آزادی، جلد اول‌ (تهران: بنیاد فرهنگی‌ مهندسی‌ مهدی‌ بازرگان، 1376)

 

9- ثقفی، مراد، «الگوهای‌ نوآوری‌ سیاسی‌ در ایران: نگاهی‌ به‌ تجربه‌ نهضت‌ خداپرستان‌ سوسیالیست» فصلنامه‌ گفت‌وگو، شماره‌ 17، پاییز 1376، صص‌ 14-15

 

 

 

 

 

 

 

 

تبلیغات