نوشین زارعی

نوشین زارعی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

طراحی و ارزیابی پرسش نامه سنجش آگاهی و نگرش نسبت به خشونت خانگی علیه زنان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: خشونت خانگی علیه زنان همسرآزاری آگاهی نسبت به خشونت خانگی علیه زنان نگرش نسبت به خشونت خانگی علیه زنان طراحی پرسش نامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۷ تعداد دانلود : ۴۲۵
هدف : هدف پژوهش حاضر طراحی و ارزیابی پرسش نامه سنجش میزان آگاهی و نگرش نسبت به خشونت خانگی علیه زنان بود. روش: این پژوهش در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول مؤلفه های پرسش نامه با استفاده از نظرات صاحب نظران طراحی و روایی آن با اخذ نظرات 10 نفر صاحب نظر تأیید شد. سپس با اجرای آزمایشی آن بر روی 30 نفر از زنان متأهل منطقه 9 تهران، میزان پایایی با استفاده از شاخص آلفای کرونباخ تعیین شد. در مرحله دوم با اجرای پرسش نامه نهایی بر روی 615 زن متأهل ساکن مناطق 22 گانه تهران ( 15 نفر در هر خوشه در 42 محله در 22 منطقه تهران)، اطلاعات جمع آوری و سپس با استفاده از تحلیل عامل و محاسبه شاخص های آماری، مؤلفه های پرسش نامه شناسایی شد. یافته ها : میانگین سن (±خطای معیار) افراد مورد بررسی (9/0±)6/42 سال و میانگین مدت زمان ازدواج آنها (8/0±)22 سال بود. 3/42% آنها دیپلم و 4/22% بالاتر از دیپلم، شغل 4/82% خانه دار و 1/96% در ازدواج اول خود بودند. در حوزه آگاهی 5 عامل مرتبط با خشونت به دست آمد و میانگین نمرات به دست آمده در زنان مورد مطالعه معادل 51% آگاهی صحیح بود. بیشترین آگاهی صحیح مربوط به پیامدها و قابل پیشگیری بودن و کمترین میزان آگاهی صحیح در درجه اول مربوط به اپیدمیولوژی و عوامل مرتبط، سپس اثرات بر فرزندان به خصوص فرزند دختر بود. میزان پایایی پرسش نامه در قسمت آگاهی 769/0، و در قسمت نگرش 64/0 بود. نتیجه گیری : ابزار طراحی شده قابلیت استفاده با روایی و پایایی مناسب در زنان ایرانی دارد. حوزه های مختلف آگاهی به خصوص اثرات خشونت بر فرزند دختر نیاز به توجه برای انجام مداخلات مناسب دارد.
۳.

گزارش بازدید از یک خانه اسکان حمایتی بیماران روانی (اسفند 1388)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: بازدید خانه اسکان حمایتی بیماران روانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۸ تعداد دانلود : ۲۱۳
خدمات حمایتی نمونه نوعی مداخله بهبودی محور 1 است که هدف آن، قرار دادن بیمار در محیطی رقابتی (مانند شغل، آموزش یا اسکان) و دلخواه بیمار است تا در صورت لزوم خدماتی برای افزایش موفقیت او ارایه شود. این برنامه نقطه مقابل خدماتی است که بیمار را در کارهای غیررقابتی به کار می گمارد و یا در برنامه ها و محیط های مخصوص بیماران روانی قرار می دهد، محیط هایی که پیشرفت چندانی دربر نداشته، رضایت مندی کمتری به همراه دارد. در مداخله های بهبودی محور افزون بر اشتغال، آموزش و اسکان، اجتماعی کردن حمایتی 2 نیز مورد توجه قرار گرفته است (کاپلاویز 3 ، لیبرمن 4 و سیلورستین 5 ، 2009) . هر انسانی به محلی برای زندگی نیاز دارد (شپرد 6 و مورای 7 ، 2001). اسکان ایمن و قابل قبول یک جز اساسی در مجموعه خدمات پیچیده و پایه ای لازم برای نگهداری بیماران مبتلا به بیماری شدید و ناتوان کننده روانی در جامعه است (کاپلاویز و همکاران، 2009)، این امر کانون تلاش سیستم های مراقبت جامعه محور است (شپرد و مورای، 2001) که بدون آن درمان ها به شکست خواهد انجامید (کاپلاویز و همکاران، 2009). نکته درخور توجه و تعجب برانگیز این است که خدمات بهداشت روان و نیز متخصصان بهداشت روان علاقه کمی به موضوع اسکان نشان داده اند (شپرد و مورای، 2001). موانعی که بیماران روانی را از داشتن سرپناه های ایمن و رضایت بخش بازمی دارد، عبارتند از: نارسایی در مهارت های زندگی مستقل و اجتماعی، نشانه های شدید و اختلال های شناختی، عوامل اجتماعی مانند انگ، فقر، تبعیض و نیز نارسایی های سامانه خدماتی. پیامدهای این بی توجهی مواردی مانند استفاده نامناسب از خدمات بیمارستان های عمومی و روان پزشکی، ایجاد بار برای خانواده و درگیری بیشتر بیماران با سامانه قانونی و کیفری است (کاپلاویز و همکاران، 2009). یکی از اصلی ترین نیازهای بیماران مبتلا به اختلال های شدید روان پزشکی، کمک به آن ها برای بازگشت از بیمارستان به خانه است. ترخیص از بیمارستان یا اماکن اقامتی بازتوانی درصورتی که به خوبی انجام نشود، می تواند بر کل زندگی آینده بیماران تأثیر منفی بگذارد (سالتر 8 و ترنر 9 ، 2008). در این مورد کارهای گوناگونی انجام شده است؛ در ابتدا تلاش شد تا با به کارگیری محیط های زندگی انتقالی، بیماران از محیط های با نظارت زیاد به محیط های با نظارت کم منتقل شوند. مشکل محیط های انتقالی این بود که به گونه ای برنامه ریزی شده بودند که منجر به اقامت به مدت ثابت در هر مرحله از مراحل اسکان می شد و بیماران بیشتر برپایه نیازهای سامانه از مرحله ای به مرحله دیگر انتقال می یافتند، نه برپایه نیاز های متغیر خودشان و تغییرهای به وجودآمده در توانایی های شخصی شان. چیزی که در این سامانه وجود نداشت، توجه به تمایل شخصی بیمار برای اسکان بود، سامانه ای که به صورت فعال خواسته های بیماران را مدنظر قرار دهد و مهارت های مورد نیاز برای یافتن اسکان مستقل را به آنان بیاموزد. یکی از پیشرفت های سال های اخیر، تأکید بر اسکان حمایتی است (کارلینگ 1 ، 1993)، که در آن میزان حمایت انجام شده برپایه نیازهای بیماران است. موضوع اصلی در مراقبت اقامتی، حرکت از مراقبت بیمارستانی تک مراقبی 2 به سوی ارایه دهندگان گوناگون انتفاعی و غیرانتفاعی در جامعه بود. در سال 1955 بیش از 155000 تخت بیمارستانی طولانی مدت در انگلیس و ولز وجود داشت که تا سال 1988 به 36000 مورد کاهش یافت. در این سال ها به تدریج نقش بخش خصوصی و عمومی و داوطلبان در ارایه خدمات اقامت به افراد زیر 65 سال (غیر از مراکز نگهداری سالمندان) افزایش یافت (شپرد و مورای، 2001). در سال های اخیر مشارکت سامانه بهداشت روان و نهادهای اسکان عمومی بیشتر شده است، برای نمونه نهادهای ارایه دهنده درمان های جرأت مدار اجتماعی 3 به صورت تزایدی یک جزء اقامتی را به عنوان جایگزین بستری در بیمارستان، در برنامه های خود گنجانده اند. در برخی نواحی ایالات متحده آمریکا مشارکت میان ارایه دهندگان خدمات اسکان و مراکز خدمات بهداشت روان دانشگاهی، به تربیت و آموزش نیروهای اسکان در مورد روش های مؤثر آموزش مهارت ها و مقابله با رفتارها منجر شده است. هدف این طرح ها استمرار بیشتر خدمات و انجام مداخله های مؤثر برای بیماران، میان بیمارستان و جامعه محل زندگی بیماران است. در ایتالیا یافته های موفقی از تعاونی های انسان دوستانه 4 گزارش شده است که یک برنامه تلفیق محیط های اقامتی شبه خانواده با روش های بازتوانی روان پزشکی مبتنی بر شواهد است. در سال های اخیر اسکان حمایتی بیشتر به کار برده شده است. نکته مهم در کاربرد اسکان حمایتی، حرکت از محیط های اقامتی- درمانی دانشگاهی و محیط های تخصصی متمرکز بر درمان و بازتوانی به خانه ای ایمن، مطمئن و متعلق به خود فرد، به عنوان پایه ای ب

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان