کاظم هانی

کاظم هانی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

مقایسه میان تفاسیر هایدگر و گادامر در باب دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: افلاطون هایدگر گادامر دیالکتیک ایده گفتگو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۲۳
هایدگر و گادامر به افلاطون رجوع می کنند تا راهی برای بحران بی معنایی تمدن غربی پیدا کنند. هایدگر معتقد است افلاطون به دلیل طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی وجود و مسبب بحران غرب است. او به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. در این تمثیل، دیالکتیک به معنای سیر از عالم محسوس به عالم معقول است. هایدگر در تفسیرش از افلاطون به همین معنا توجه می کند و سایر معانی دیالکتیک از قبیل گفتگو، روش ترکیب و تقسیم و ... را نادیده می گیرد. البته او در درس گفتار سوفسطائی افلاطون دیالکتیک را به سخن مرتبط می کند و به نقد آن می پردازد. به طور کلی هایدگر دیالکتیک را معضلی برای فلسفه می داند. برخلاف هایدگر، گادامر به معانی مختلف دیالکتیک در فلسفه افلاطون توجه می کند و سیر تکاملی آن را مدنظر قرار می دهد. تأکید گادامر بر گفتگوی موجود در محاورات سقراطی و همچنین روش ترکیب و تقسیمِ موجود در محاورات متأخر سبب می شود که او فلسفه افلاطون را فلسفه ای پویا و زنده لحاظ کند. در نظر گادامر گفتگو و دیالکتیک موجود در محاورات افلاطون می تواند ما را از بحران کنونی غرب نجات دهد. این نوشتار درصدد است با روشی توصیفی-تحلیلی، این نکته را بررسی و تبیین کند که چگونه پرداختن به معانی مختلف دیالکتیک سبب می شود که هایدگر و گادامر دو تفسیر متفاوت از افلاطون ارائه دهند.
۲.

تفسیر ایدئالیستی پل ناتورپ از ایده های افلاطون و فروکاست آنها به مبادی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: افلاطون ایده ناتورپ قانون فروکاست

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲ تعداد دانلود : ۴۶
آموزه ایده های افلاطون را می توان مرکز فلسفه او دانست. طبق نظر افلاطون، ایده ها ذات یا ماهیت اشیاء محسوس را شکل می دهند. ایده ها هم شرط وجود اشیاء محسوس و هم شرط شناخت این اشیاء هستند. ناتورپ با توجه به مسئله ای که با آن روبه رو بوده به ایده های افلاطون رجوع می کند. مسئله ناتورپ بی اعتباری فلسفه و بی مبنا شدن علوم است. او درصدد است نسبت میان فلسفه و علوم مختلف را مشخص کند تا از این طریق هم به فلسفه اعتبار ببخشد و هم منطق حاکم بر علوم را روشن کند. ناتورپ برای رسیدن به دو هدف فوق از ایده های افلاطون کمک می گیرد و تفسیری استعلایی و معرفت شناسانه از آنها ارائه می دهد؛ زیرا در نظر او فلسفه فقط به عنوان معرفت شناسی اعتبار دارد. به همین دلیل ناتورپ معتقد است ایده های افلاطون را نمی توان به عنوان ذواتی ثابت و منفک از عالم محسوس لحاظ کرد، بلکه آنها را باید به عنوان شرایط استعلایی تحقق واقعیت در نظر گرفت. ایده ها قوانین یا تبیین هایی هستند که در وهله اول در اندیشه وضع می شوند و سپس امر واقع از بطن آنها اشتقاق پیدا می کند. اکنون با توجه به این مقدمه مسائل مهمی پیش می آید: آیا ایده های افلاطون صرفاً کارکردی معرفتی دارند؟ چه نسبتی میان قانون مدنظر ناتورپ و ایده های افلاطون وجود دارد؟ این نوشتار با روشی توصیفی – تحلیلی، ضمن بررسی تفسیر ناتورپ درصدد است این نکته را تبیین کند که ایده های افلاطون صرفاً کارکردی معرفت شناسانه ندارند، بلکه وجه وجودشناسانه و اخلاقی آنها نیز واجد اهمیت است.
۳.

نسبت میان روش سقراطی و دوستداری دانایی (فیلوسوفیا)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: سقراط روش ابطالی دیالکتیک محاوره دیگری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۵ تعداد دانلود : ۷۰
روش سقراطی که به روش ابطالی معروف است روشی است که در محاورات اولیه افلاطون؛ یعنی محاورات سقراطی به کار برده می شود. این روش پاسخی به ادعای سوفسطائیان راجع به تعلیم فضیلت بود. سقراط با به کار بردن این روش درصدد بود تا نادانی آنان را آشکار کند. او از طریق پرسش و پاسخ سعی می کرد دیگران را به این امر آگاه کند که جست وجوی معرفت و فضیلت در یک فرایند دیالکتیکی و در نسبت با دیگران قابل تحقق است. روش سقراطی صرفاً یک روش گفتگوی ساده نیست، بلکه این روش به تناهی فهم بشری و در نتیجه به ماهیت تفکر فلسفی اشاره دارد. در نظر سقراط فلسفه به معنای دوستداری دانایی است و ادعای داناییِ مطلق توهمی بیش نیست. سقراط از طریق پرسش و پاسخ سعی دارد ادعای دانایی دیگران را به چالش بکشد و آنان را در مسیر جستجوی دانایی قرار دهد. بنابراین روش سقراطی می تواند نقشی اساسی را در تعلیم و تربیت ایفا کند. ما در تفکر سقراط شاهد درهم تنیدگی عناصری هستیم که همه آنها در نسبت با یکدیگر معنا پیدا می کنند. آموزه تذکار (یادآوری)، روش ابطالی، هنرِ دیالکتیکی، پرسش و پاسخ و... از جمله این عناصر هستند. در این نوشتار سعی خواهیم کرد ضمن توجه به این عناصر، ماهیت روش سقراطی را مورد بررسی قرار دهیم.
۴.

مقایسه میان وجهه نظرهای هیدگر و گادامر درباب ایده های افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: افلاطون هیدگر گادامر ایده ایده خیر نامستوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸ تعداد دانلود : ۱۳۲
تصور غالب راجع به فلسفه افلاطون این است که افلاطون با جدا کردن اشیاء محسوس از نمونه برتر آن ها در عالم ایده ها، گام مهمی جهت شکل گیری مابعدالطبیعه برداشته است. طبق نظر افلاطون، ایده ها ذات یا ماهیت اشیاء محسوس را شکل می دهند. ایده ها هم شرط وجود اشیاء محسوس و هم شرط شناخت این اشیاء هستند. حال با توجه به این وجودشناسی و معرفت شناسی بدیع، مسائل مهمی پیش می آید؛ از جمله: نحوه نسبت اشیاء محسوس با نمونه برتر خود در عالم ایده ها به چه صورت است؟ نظرگاه ارسطو مبنی بر جدایی ایده ها از اشیاء محسوس به چه میزانی پذیرفتنی است؟ فرض وجود ایده ها چه تأثیری بر نظرگاه ما راجع به انسان (دازَین) و زندگی عملی او دارد؟ در این مقاله سعی بر این است که از منظر دو فیلسوف آلمانی؛ یعنی مارتین هیدگر و هانس گئورک گادامر، پرسش های مطرح شده را بررسی کنیم. درحالی که هیدگر اعتقاد دارد افلاطون با طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی حقیقت در معنای ناپوشیدگی و نامستوری و در نتیجه فراموشی وجود بوده است، گادامر اعتقاد دارد تفسیر هیدگر از افلاطون و کل تاریخ مابعدالطبیعه تحت تاثیر انتقادات ارسطو بوده است. گادامر با رجوع به خود محاورات افلاطون ازیک طرف، نسبت ایده ها و اشیاء محسوس را به روشنی توضیح می دهد و از طرف دیگر، تاکید می کند که ایده خیر در عین تعالی و پوشیدگی در تمام اعمال ما حضور دارد.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان