غزالى در هشت قرن پیش، فقه را دانشى دنیوى خواند و اینک روشنفکران دینى، این رأى را براى توجیه قداست زدایى از شریعت و سلب جاودانگى از احکام شرعى و تنزّل فقه در اندازههاى دانش عرفى حقوق، به استخدام گرفتهاند.
در این نوشتار ضمن مراجعه مستند به آراء غزالى پیرامون دنیوى بودن دانش فقه، و تفاوت اندیشههاى او با قرائتى که روشنفکران دینى از دیدگاه وى ارائه دادهاند، نظریه دنیوى بودن علم فقه از نگاه غزالى و روشنفکران نقّادى شده است».
اسلام آیین کامل خاتم و جاودانه الهی میباشد. در این مقاله نخست این نکته پرداخته میشود که نسبت و حمل وصف جاودانگی به اصل و گوهر دین (اعتقادات) به صورت مطلق است یعنی همه آموزههای اعتقادی اسلام ثابت و تغییرناپذیر است. اما شریعت و احکام فقهی اسلام اعم از فردی و اجتماعی در اصول ثابت آن جاویدان و غیر قابل تغییر است.
نویسنده برای اثبات جاودانگی شریعت به چهار دلیل ذیل استناد مینماید: 1ـحقیقیه بودن گزارههای دینی؛ 2ـ اطلاق مقامی؛ 3ـ آیات؛ 4ـ روایات.
ادامه مقاله به تحلیل و تقریر ده ملاک جاودانگی دین و شریعت اختصاص یافته است که میتوان به هماهنگی با فطرت وعقل, سهولت, دفاع از اصول اخلاقی, عدم مداخله در جزئیات و پویایی شریعت اشاره کرد.
بیگمان همة مخاطبان این مقاله ، نخست از مسأله« تحول» جامعة بشری به عنوان یک واقعیت خارجی آگاهند و دوم آنکه پاسخگویی علم فقه به نیازهای جدید را بر اساس اجتهاد مستمر فقهای عظام نهتنها امری ممکن، بلکه بهسبب سابقة 1400 سالة آن، امری محقق میدانند؛ ولی بهنظر میرسد برخلاف این توافقات، مسائل مبهمی در این رابطه وجود دارد که بهویژه پس از تشکیل و استقرار حکومت اسلامی در کشور، باید مورد کاوشگری بیشتری قرار گیرد.
بنابراین نویسنده در اینمقاله نخست درصدد تبیین نکات مهمی در زمینة تحول و رابطة آن با فقه است؛ سپس به تبیین یک مورد اساسی میپردازد که در شرایط امروز کشور- البته با نگاهی فراتر از شرایط امروز جهان ـ باید از دید فقه بدان نگاه جدیدی داشت.